فصل مشترکی برای التیام زخمهای محیط زیست
امید و هوشیاری
فصل مشترکی برای التیام زخمهای محیط زیست
یادداشت روز گیچ شیما شاهینفر: در گفتمان توسعه، حرکت جهشی و الگوبرداری از هر اتفاقِ به اصطلاح مدرن، بدون پیمودن مراحل پیشین آن را یک آسیب قلمداد میکنند. اگر این تئوری را بپذیریم، بهتر میتوانیم عامل زخمهایی که امروز پیکر محیطزیستنمان را میآزارد درک کنیم.
زخمهایی که هیچ دلیلی جز برخورد شتابزده در برابر توسعه تک بخشی و عجله برای ساختن بهشت رویایی، برای آن متصور نیست. صرف منابع عظیم آبی برای ساختن شهرهایی که هر چه بیشتر از طبیعت خود دور شده است، در کنار ترویج تفکر مصرفگرایی و ماشین محوری، شهرهایی دودآلود و انبوه از زبالههایی که به ما تقدیم کرده است.
حالا قرار است با قلاب سنگ به نبرد تانک برویم و با دستهایی خالی، اما اندیشهای هشیار، مسیر طولانی نا آگاهی را آگاهانه عقبگرد کنیم. این هشیاری اگر چه دیر اما ستودنی است و فراتر از آن خرسندی از فرا رسیدن دورهای است که بستری هر چند نا هموار اما ایمن برای فعالیت در این عرصه فراهم شده است.
حسن روحانی، پس از عبور از دولتی که وزیر فقیدش فعالیتهای داوطلبانه و زیست محیطی را مشمول رویکردهای امنیتی میدانست، توانست فضایی را رقم بزند که فعالیت مردمی یک ارزش شناخته شود. روحانی در این راه مدیون تلاش افرادی است که پیش از این بنا به اجبار به حاشیه رانده شدهاند اما امروز فضای پر فراز و نشیب قبل، کمکم آماده فعالیت برای اصلاح سالها تفکر وعمل اشتباه است؛ واین امتیازی درخشان برای دولت فعلی محسوب میشود.
هدف از تشریح فضا و مسیر طی شده، تنها غنیمت شمردن دستاوردهای امروز برای بهرهوری حداکثری است تا این جرقه، حرکتی پویا از اندیشه و عمل را به همراه آورد. اما استمرار این راه خوش آتیه و اثربخشی آن، در گرو کدام رخداد یا امکان خواهد بود؟ آنچه که نگارنده به عنوان موانعی در مسیر حیات پویشهای محیطزیستی در راستای آگاهسازی و اثرگذاری عامل انسانی “بهعنوان تنها عامل مخرب یا احیاگر” میداند، خارج از مواردی که در پی میآیند، نیست:
-
ارزش گذاری محیط زیست هنوز هم یک پروژه بلاتکلیف و مقطعی است. اگر انسان را یگانه عامل مخرب محیطزیست و تصمیمات و فعالیتهای او را مسبب وضع امروز بدانیم، میتوانیم خود را به کم کاری در شناساندن و ارزش گذاری برای محیطزیست متهم کنیم. شاید هنوز هموطن ما نداندکه با قطع هر درخت و مدیریت غلط پسماند، اتلاف آب و نابودی حیات وحش چه مقدار سرمایه هدر میرود و آگاه نباشد که این هزینهها از جیب چه کسی تامین میشود و ضرر و زیان چند برابری برای او باقی میماند. نهتنها ارزشگذاری تا اکنون روندی مغفول و ناموفق بوده است، بلکه در سیاستهای پیش رو هم اثری از آن به چشم نمیخورد و این نقصان راه پیش رو را با موانعی از جنس نا آگاهی مواجه میکند.
-
جایگاه محیط زیست هنوز هم در موازنه قدرت هایی نهادی در نوسان است. گاهی در بزرگترین تصمیمات، فعالان دولتی و غیر دولتی محیطزیست، سهم کوچکی از تصمیمگیری و یا تصمیمسازی دارند و در پارهای موارد، این سهم به صفر میرسد. در آغاز و انجام بزرگترین رخدادها، موضوعات مرتبط به محیط زیست، راحتتر از سایر موارد نادیده گرفته میشود و یا به قربانگاه مصلحت اندیشی و تعارفات میرود.
-
غلبه هیجانات گاهی به جای بهبود تن رنجور محیطزیست، به تشدید بحران دامن میزند. شوربختانه گاهی این دو کلمه “نیت خیر” توجیهگر اقدامات غیر تخصصی و نابخردانه است. هنگامی که یک تصمیم شتابزده اتخاذ میشود، باید منتظر تبعاتی بدتر و مشکلاتی جدیدتر از آنچه که در قبل بوده، باشیم. این اتفاقات ناخوشایند درست زمانی روی میدهد که میدانیم ” کاری باید کرد” اما در پاسخ این پرسش که “چه باید کرد؟” درجا میزنیم. اینگونه است که روزگاری سد سازی یک افتخار محسوب میشد و اینک مدیریت آسیب همان سدها، یک بحران است. (مانند سد گتوند)
همه این موانع در کناردیگر تنگناهایی که به تعداد همه ذهنهای دغدغهمند متنوع و متعدد است، نه مانعی برای حرکت بلکه انگیزهای برای تلاش مضاعف است. اما مشروط بر شکل گیری نگاهی مشترک میان آنها که با دست خالی میاندیشند و آنان که ابزارهایشان، به بهانه نبود برنامه و عمل، خاک میخورد. نگاهی که امروز فصل مشترک آن شکل گرفته و تعاملی را میطلبد که افزون بر احساس و عاطفه، نیازمند هوشمندی و پشتکار است تا بتوان گامی در مسیر جبران برداشت.
پایان پیام