اخباراخبار ایران و جهان

گزارش شب هوشنگ ضیایی + ویدیو

هوشنگ ضیایی در شبی که برای بزرگداشت وی برگزار شد از خاطرات و فعالیت‌های خود گفت. خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی یکشنبه پنجم آذرماه، میزبان محیط‌زیستی‌ها بود. مانند شب اسکندر فیروز (۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷). تعداد علاقه‌مندان استاد ضیایی آنقدر زیاد بود که عده‌‌ای تمام مدت ایستادند. در شب هوشنگ ضیایی علاوه بر سخنرانی‌ها، بخش‌هایی از مستند زندگی ایشان به نمایش درآمد. همچنین از ویرایش جدید کتاب هوشنگ ضیایی به نام راهنمای صحرایی پستانداران ایران رونمایی شد. پایان بخش این شب به یاد ماندنی مراسم تولد ۸۰ سالگی ایشان بود.

احسان میرزائی | مدیرمسئول مجله گیچ

مجله گیچ را در فضای مجازی دنبال کنید:

مجله گیچ gich.ir: هوشنگ ضیایی میهمان ویژه‌ی هفتصد و سیزدهمین شب بخارا بود. شبی به یاد ماندنی از گردهمایی خانواده محیط‌‌زیست ایران در قلب پایتخت. در این شب علی دهباشی، مانیا شفاهی، بهمن ایزدی، نوشین ساطعی، افشین زارعی، مهدی تیموری و هوشنگ ضیایی سخنرانی کردند. آنچه در ادامه می‌خوانید به نقل از گزارش روزنامه پیام ما از شب هوشنگ ضیایی است.

ویدیوی صحبت‌های هوشنگ ضیایی

در این ویدیوی ۱۵ دقیقه‌ای بخش‌هایی از صحبت‌های هوشنگ ضیایی را می‌بینید.

هوشنگ ضیایی فراتر از معیار امروزی پژوهش

شب هوشنگ ضیایی - علی دهباشی - ۵ آذر ۱۴۰۲ - عکاس احسان میرزائی - مجله گیچ
شب هوشنگ ضیایی – علی دهباشی – ۵ آذر ۱۴۰۲
مجله گیچ

علی دهباشی در شب هوشنگ ضیایی:

امبرتو اکو می‌گوید انسان باید در زندگی‌اش یکی از این دو کار را انجام دهد؛ یا یک بچه‌ی خوب تربیت کند، یا یک کتاب خوب بنویسد.

استاد ضیایی هم بچه‌ی خوب تربیت کردند و هم کتاب خوب نوشتند. در معیار امروزی دنیای غرب و دنیای پژوهش، نگارش کتابی مانند «راهنمای صحرایی پستانداران ایران» نیاز به یک مؤسسه‌ی چندین‌ طبقه و پنجاه-شصت پژوهشگر و بودجه‌ی کلان دارد و استاد یک‌تنه آن را انجام داد.

ایران سرزمینی است که انسان‌های بزرگی چون دهخدا، دکتر معین و دکتر حسن انوری و بسیاری دیگر را پرورش داده است.

بزرگترین دیکشنری ایران توسط دهخدا نوشته شده است. او با اینکه عاشق دکتر مصدق بود و دکتر مصدق به او پیشنهاد وزارت فرهنگ را داده بود، اما ترجیح داد گوشه‌ای عزلت گزیند و لغتنامه‌اش را بنویسد!

یا دکتر محمد معین به‌ تنهایی این کار را شروع کرد، در پنجاه‌ و چند سالگی دچار سکته‌ی مغزی شد و پنج سال در کما بود. یا دکتر حسن انوری که عمرش دراز باد!

این‌ها گنجینه‌های بزرگی هستند که هر صفحه از آثارشان به فرهنگ ایران و محیط زیست می‌پردازد و به تمام آن چیزی که مفهوم ایران قلمداد می‌شود، افزوده است.

من از هوشنگ بسیار آموختم

شب هوشنگ ضیایی - بهمن ایزدی - ۵ آذر ۱۴۰۲ - عکاس احسان میرزائی - مجله گیچ
شب هوشنگ ضیایی – بهمن ایزدی – ۵ آذر ۱۴۰۲
مجله گیچ

بهمن ایزدی در شب هوشنگ ضیایی:

خوشحالم در مورد استاد و دوست عزیزی اینجا صحبت می‌کنم که شیوه‌ی نگاه کردن را به ما آموخت. دوستی که  روش و عملش و حرفش و کردارش قرین هم بودند.

عزیزی که برایش غزالان تشنه‌ی دشت‌های مرکزی یا کل‌های بی‌پناه صخره‌های زاگرس و گوزن‌های شکوهمند هیرکانی فرقی نمی‌کرد. (او) تلاش داشت به همه‌ی آن‌ها در هر گوشه‌ی این سرزمین که نیاز به حمایت دارند‌، کمک کند.

او با همین نگاه از همان ابتدا در کنار استاد زنده‌یاد اسکندر فیروز بنیانگذار سازمانی شد که همچنان دستاوردهای این سنگ بنای زرین ادامه دارد. آن زمان که سازمان حفاظت محیط زیست بنیان گذاشته شد، نه سرمشقی داشتیم و نه کسی تجربه‌ای در این زمینه کسب کرده بود.

این سازمان تنها ایده‌ای بود که باید با اندیشه و رفتار تحقق پیدا می‌کرد. آن‌ها تصمیم گرفتند از تنوع زیستی و زیستگاه‌های حیاتی کشور حفاظت شود و این ایده را بی هیچ سازوبرگی عملی کردند.

آن‌ها در بخشی از بدنه‌ی محیط‌بانی از نیروهایی کمک گرفتند که خودشان تهدیدی برای تنوع زیستی کشور شناخته می‌شدند؛‌ شکارچی‌ها!

 برای بسیاری پذیرش این انتخاب سخت بود. با این‌ حال هوشنگ ضیایی و همکارانش توانستند این تغییر دیدگاه را به وجود آوردند. این اتفاق چیز ساده‌ای نبود.

آن‌ها باید به نقاط مختلف کشور سفر و افراد را یک ‌به ‌یک شناسایی می‌کردند. بنیانگذاران این سازمان  توأماً کار و تلاش کردند، طرح و برنامه دادند و آن را اجرا کردند.

چنین فعالیت‌‌هایی کار سختی بود که هوشنگ در کنار اسکندر عزیز بیشترین اوقاتشان را صرف آن کردند. یکی از شاهکارهای استاد هوشنگ ضیایی آموختن شیوه‌ی نگاه کردن بود.

من از هوشنگ بسیار آموختم، از رفاقتش، از رفتارش و از هر آنچه برای محیط زیست انجام داد. او دوستی است که در لحظه‌های سخت همواره در کنار خود داشتم و به این رفاقت مفتخرم.

کار کوچکی در مقابل زحمات استاد ضیایی

شب هوشنگ ضیایی - مانیا شفاهی - ۵ آذر ۱۴۰۲ - عکاس احسان میرزائی - مجله گیچ
شب هوشنگ ضیایی – مانیا شفاهی – ۵ آذر ۱۴۰۲
مجله گیچ

مانیا شفاهی در شب هوشنگ ضیایی:

برای من افتخار بزرگی است تا بتوانم کار کوچکی در مقابل زحمات استاد ضیایی انجام دهم. او بیش از نیمی ‌از عمرش برای این ایران با عشق کار کرد و زحمت کشید.

او عشق به این سرزمین را به شاگردانش یاد داد. مطمئنم در جمعی که اینجا هستند، تعداد زیادی از دانشجویان استاد مانند من درس‌ها و آموزه‌های او را به کار گرفتیم و براساس همین درس‌ها تصمیممان این بوده و خواهد بود که اینجا بمانیم.

 زیرا ما معتقدیم این سرزمین متعلق به ماست و باید برای بهبود شرایط آن تمام تلاش خود را به کار بندیم.

هوشنگ ضیایی همچون شمعی در تاریکی…

شب هوشنگ ضیایی - نوشین ساطعی - ۵ آذر ۱۴۰۲ - عکاس احسان میرزائی - مجله گیچ
شب هوشنگ ضیایی – نوشین ساطعی – ۵ آذر ۱۴۰۲
مجله گیچ

نوشین ساطعی در شب هوشنگ ضیایی:

در زمانه‌ای زیست می‌کنیم که جزء یکی از سخت‌ترین روزهای تاریخ این مملکت است. هر روز با اخباری روبه‌رو می‌شویم، که پیام‌آور هراس هستند و افسوس.

 از خشک شدن تدریجی دریاچه‌ها و تالاب‌ها، تا در لبه‌ی انقراض قرار گرفتن گونه‌ها. از تبعید و مهاجرت اجباری و حبس عاشقان و فعالان سرزمین تا پر کشیدن بزرگان ادب و فرهنگ و هنر ایران زمین.

همه‌چیز با سرعت عجیبی در حال تغییر و زوال است. از منابع طبیعی و محیط زیست تا فرهنگ و اخلاق و منابع انسانی ارزشمند. عناصر مهمی ‌که برای بقای این سرزمین لازم‌اند و ضروری.

آقای هوشنگ ضیایی همچون بارقه‌ای است از امید…

نوشین ساطعی: در این بزنگاه روزگار است که ضرورت برگزاری چنین مجالس و محافلی آشکار می‌شود. باید گرد هم آییم تا به خود یادآوری کنیم فرهنگ و ادب، تاریخ و طبیعت این مملکت، قرن‌هاست مدیون و مرهون انسان‌هایی است که یادآوری مرام و مسلک و جهان‌بینی ایشان در روزهای سخت همچون شمعی است در تاریکی، بارقه‌ای است از امید. اغراق نیست اگر بتوان گفت، یکی از این افراد آقای هوشنگ ضیایی است.

فرصتی یافتم تا بتوانم از شخصی بگویم که ذات وجودی‌اش، روشنگر است، انگیزه است و امید. و چه واژه‌ای پرمعناتر از امید در این سال‌های سخت و سرد. در همین روزها است، که گاهی از گوشه‌ای کورسوی امیدی می‌بینم. زمانی که می‌شنوم دانشجوی اسبق آقای ضیایی و استاد دانشگاه، کتابش برنده‌ی جایزه می‌شود و اکنون خود، در قامت استادی، امیدی است برای نسل بعد.

ثمره‌ی فعالیت‌های استاد ضیایی

نوشین ساطعی: زمانی که می‌بینم ایده‌ی حفاظت مشارکتی در پارک ملی گلستان به همت آقای تیموری، محیط‌بانان و فرشاد اسکندری و با رهنمون‌های استاد ضیایی، گل کاشته است و ثمره‌اش انگیزه‌ای شده برای سایر مناطق.

زمانی که می‌شنوم هم‌نسلانم، همان‌هایی که روزی در دانشگاه و در پروژه‌های ملی و بین‌المللی استاد ضیایی شاگردی می‌کردیم و هم‌رکاب بودیم، اکنون در ایران و در جای‌جای جهان، به‌عنوان کارشناسان ارزشمند، باسواد و متعهد مشغول فعالیت هستند.

زمانی که می‌بینم، دوستان در بندم، نور امید در دلشان و فارغ از فضای زندان به‌دنبال انجام دادن کاری مفید و ارزشمند هستند تا زندگی را طرحی نو دراندازند. در همه‌ی این‌ها نوعی عشق و امید و تعهد می‌بینم و نقطه‌ی اشتراک آن‌ها را هوشنگ ضیایی. ما نسلی بودیم که بسیار از او آموختیم.

عشق به کار و تعهد به آن زن و مرد و دختر و پسر نمی‌شناسد

نوشین ساطعی: آن زمان که به‌عنوان دانشجوی محیط زیست در کلاسشان حضور یافتم و به‌عنوان یک دختر و با تمام محدودیت‌هایی که برای زنان و دختران در این رشته متصور بود، دست‌وپنجه نرم می‌کردم.

تنها هوشنگ ضیایی بود که این باور را در دل ما کاشت که عشق به کار و تعهد به آن زن و مرد و دختر و پسر نمی‌شناسد. به یاد دارم که گاهی سخت‌ترین مسیرها، مأموریت‌ها و مسئولیت‌ها را در عملیات صحرایی به دختران می‌سپردند. به امید آنکه اعتماد به ‌نفس را برای آنچه بدان علاقه و باور داریم، پیدا کنیم.

و بسیارند نمونه‌هایی از این دختران و زنان که اکنون در جایگاهی قرار گرفته‌اند که کارها می‌کنند کارستان. در زمانی که به اجبار روزگار و تا حدودی خودخواسته از محیط زیست فاصله گرفتم، استاد ضیایی و هومن جوکار بودند که به من یاداور شدند، هنوز هم می‌توانم در جهت آرمان‌هایم قدم بردارم و با آموزش در حوزه‌ی طبیعت و محیط زیست برای سرزمینم مفید باشم.

تنها امید، عشق و تعهد نجات‌دهنده است.

نوشین ساطعی: درحالی‌که در این روزها، سرگشتگی و یأس آسان‌ترین کار دنیاست، تنها امید، عشق و تعهد است که نجات‌دهنده می‌شوند. ما را به عمل وا می‌دارند و عمل خود آغازگر پویایی و زندگی‌ است. دور از انتظار نیست اگر که این سه خصیصه بتوانند این آب و خاک و مردم نازنینش را در برابر ناملایمات استوار نگه دارند. اگر قرار باشد ایران چون ققنوسی برخاسته از خاکستر، دوباره ایران شود و وطن دوباره وطن.

استاد ضیایی بزرگ همه‌ی ماست

شب هوشنگ ضیایی - مهدی تیموری - ۵ آذر ۱۴۰۲ - عکاس احسان میرزائی - مجله گیچ
شب هوشنگ ضیایی – مهدی تیموری – ۵ آذر ۱۴۰۲
مجله گیچ

مهدی تیموری در شب هوشنگ ضیایی:

اعتقادم این است اگر اسکندر فیروز زنده بود و از او می‌پرسیدیم بعد از آن‌ همه سختی‌هایی که کشید، تنها دلخوشی و راحتی و خاطره‌ی خوشش از ما محیط زیستی‌ها چه بود، قطعاً از مردانگی استاد ضیایی در حق خود می‌گفت. در زمان صلح شاید مرد خیلی باشد، اما در زمان جنگ و سختی و گرفتاری معلوم می‌شود چه کسی در کنار ماست.

زمانی که این افتخار نصیب من شد و  با تلفن و تماس مسئولیت پارک ملی گلستان را به من پیشنهاد کرد، حتی نگفتم بگذارید بروم و در خانه مشورتی کنم. زیرا استاد ضیایی بزرگ همه‌ی ماست.

همه‌ی شما می‌دانید پارک ملی گلستان نگین طبیعت کشور و آبروی محیط زیست است. همه‌ی ما خوشحال هستیم شاهان قاجار در بذل و بخششی که داشتند، این قسمت از سرزمین را نبخشیدند و امروز افتخار محیط زیست ایران است.

در ابتدا با توجه به بحث مدیریت مشارکتی در پارک ملی گلستان و اینکه ابلاغ رئیس پارک را رئیس سازمان بزند. مدیران استان گلستان برایشان این موضوع سخت بود و در مواردی مانع کار می‌شدند.

بالاترین انگیزه برای من در آن سال‌ها، حتی بیشتر از هر رئیس سازمان و مدیرکلی آقای هوشنگ ضیای بود. همیشه نگاه ایشان را سرلوحه‌ی کار خودم داشتم. ما اساتید بسیاری داریم که علمی ‌هستند و طرح‌های زیادی را برای مناطق نوشته‌اند، اما مهم اجرا کردن این طرح‌ها است.

من فکر می‌کنم استاد ضیایی علاوه بر مسائل علمی ‌و شخصیتی خاص و بزرگی که دارند، مهمترین ویژگی‌شان اجرایی بودنشان است.

سازمان محیط زیست خانه‌ی ماست

مهدی تیموری: از روز اول تا لحظه‌ی حاضر در مدیریت پارک ملی گلستان، همیشه و هر لحظه اگر انرژی گرفته‌ام و قدمی برداشته‌ام یا هر زمان خسته شده‌ام، تماسی با استاد داشتم. او سختی زیادی برای ایران کشیده‌، ولی با تمام وجود ایستاده است. یک‌بار جمله‌ای به من گفت مبنی‌ بر اینکه «سازمان محیط زیست خانه‌ی ماست» و من تلاش کردم همیشه آن را مدنظر داشته باشم.

بسیاری از اساتید اگر پژوهش ایشان تعریف نمی‌شد یا  ناملایماتی می‌دیدند سازمان محیط زیست را ترک می‌کردند. ولی کسی که مثل یک مرد برای حمایت از اسکندر فیروز ایستاد و این سازمان را ترک نکرد، استاد ضیایی بود. کوچکترین انگیزه‌ای که از وجود این بزرگمرد گرفتم، این بود که قدمی‌ هرچند ناچیز برای سرزمین‌مان بردارم.

نسلی که آن سال‌ها توسط استاد ضیایی آموزش دید

شب هوشنگ ضیایی - افشین زارعی - ۵ آذر ۱۴۰۲ - عکاس احسان میرزائی - مجله گیچ
شب هوشنگ ضیایی – افشین زارعی – ۵ آذر ۱۴۰۲
مجله گیچ

افشین زارعی در شب هوشنگ ضیایی:

عنصری که همیشه در استاد ضیایی وجود دارد، امید و خوش‌بینی به آینده است. در تمام دوران شاگردی هیچگاه و در هیچ روزی از استاد «نه» نشنیدم. او با همین نگاه، جمع بزرگی از افراد کاردان را برای این کشور تربیت کرد‌.

بارها کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست به او انتقاد می‌کردند. چرا اینقدر به دانشجوهایتان فضا می‌دهید، مگر ما تخصص نداریم یا درباره‌ی حیات‌وحش چیزی نمی‌دانیم و GIS نخوانده‌ایم؟ اما او می‌خواست دانشجویان و جوانان رشد کنند.

در تمام آن پنج سرشماری بزرگی که در ایران انجام دادیم، یکبار استاد فقط پنجاه هزار تومان به هر یک از بچه‌ها کادو دادند. جالب اینکه بچه‌ها با این پول دوربین‌ چشمی‌ روسی خریدند که نسبت به دوربین‌هایی که در بازار و سازمان حفاظت محیط زیست وجود داشت،‌ ارزان‌تر بودند.

من فکر می‌کنم نسلی که آن سال‌ها توسط استاد ضیایی آموزش دید، منشأ خدمات بزرگی در محیط زیست ایران شده‌اند.

اهل تئوری نیستم

شب هوشنگ ضیایی - هوشنگ ضیایی - ۵ آذر ۱۴۰۲ - عکاس احسان میرزائی - مجله گیچ
شب هوشنگ ضیایی – هوشنگ ضیایی – ۵ آذر ۱۴۰۲
مجله گیچ

هوشنگ ضیایی در شبی که برای خودش بود:

برای سال‌ها می‌گفتند که بایستی مردم در امر حفاظت مشارکت داشته باشند، ولی آنچه انجام می‌شد اغلب تئوری بود. من هم اهل تئوری نیستم. همیشه معتقدم باید خیلی سریع کار را انجام داد.

چون ممکن است شش ماه دیگر من در سازمان نباشم! زمانی که ماکو و در تبعید بودم، کارهای خوبی انجام دادم. زیستگاه درناها یا زیستگاه میش‌مرغ‌ها را پیدا کردم و توانستیم تا اندازه‌ای میش‌مرغ‌ها را حفظ کنیم. یا کتاب راهنمایی صحرایی پستانداران را آن زمان نوشتم.

حفاظت مشارکتی

هوشنگ ضیایی: ولی آخرین کاری که دارد انجام می‌شود، حفاظت مشارکتی است. پارک ملی گلستان پارک بی‌نظیری در دنیاست، خاطرم هست که جورج شلر یک‌بار به من گفت شما باید به‌ عنوان یک ایرانی افتخار کنید که چنین منطقه‌ای دارید که مشابه آن را نمی‌شود جایی یافت. پارک ملی گلستان اولین پارک ملی ایران و نخستین ذخیره‌گاه زیست‌کره‌ی کشورمان و همچنین میراث طبیعی جهانی است.

به دنبال فردی که با عشق و علاقه مدیریت پارک را به عهده بگیرد

هوشنگ ضیایی: پنج-شش سال پیش گزارش‌هایی می‌دادند که پارک در شرف نابودی است و شکارچیان آنجا مقیم شده‌اند. آن زمان یک اتاق‌ فکر تشکیل دادیم و من در آن پیشنهاد کردم که مدیریت مشارکتی را در پارک ملی گلستان به کار بندیم.

آن زمان دنبال فردی می‌گشتیم که با عشق و علاقه مدیریت پارک را به عهده گیرد و همانجا حضور داشته باشد. پیشتر دیده بودم که مهدی تیموری در منطقه‌ی هرات (خاتم) در استان یزد که مدیریتش را به‌ عهده داشت چه کارهای مهمی‌ درباره‌ی هوبره انجام داده و نسل هوبره را به گله‌های بزرگی رسانده است. از این‌رو، پیشنهادمان را با او مطرح کردیم.

وضعیت نابسامان پارک در ملی گلستان!

هوشنگ ضیایی: آن زمان که مهدی تیموری به پارک آمد، آمار حیات‌وحش افتضاح و حدود دو هزار و ۵۰۰ فرد کل و بز و قوچ و میش بود.

در اولین بازدیدمان پیش از مدیریت او (مهدی تیموری) حیوانات زخمی، رد موتورسیکلت و پوکه‌ی فشنگ ‌دیدیم. مرکز پارک و ساختمان‌هایی را که محل آموزش بود هم اجاره داده بودند. شب تا صبح میهمانی بود!

پس از بازدید، وقتی با مهدی تیموری برمی‌گشتیم نگران بودم و گفتم نظرت برای مدیریت پارک چیست. به او توضیح دادم در گذشته حدود ۱۱ هزار کل و بز و آهو  و قوچ و میش در پارک ملی گلستان داشتیم که به دو هزار و ۵۰۰ فرد رسیده است و این روند نزولی به سرعت ادامه دارد.

او گفت به شما قول می‌دهم اینجا بیایم و در ظرف پنج-شش سال جمعیت را به قبل بازگردانم. من اصلاً باور نمی‌کردم مهدی تیموری خانه و زندگی‌اش در یزد را رها کند و با خانواده در پارک ساکن شود. او آمد و پایمردی کرد و ما امروز به جایی رسیده‌ایم که آمار حیات‌وحش از دوره‌ی ما هم فراتر رفته است.

مردم کم‌کم حس کردند که پارک ملی گلستان برای خودشان

هوشنگ ضیایی: در ابتدای کار، یک شورای راهبری راه انداختیم که اعضای آن از اقوام مختلف دور پارک و روسای سابق پارک مثل آقای قائمی ‌و کارگر بودند. این شورا تأثیر خوبی داشت؛ چون مردم کم‌کم حس کردند که پارک برای خودشان است.

نکته‌ی جالب دیگر اینکه شکارچی‌هایی که هیچکس هم زورشان به آن‌ها نمی‌رسید، همه جزو حافظان طبیعت و حیات‌وحش شدند. نمونه‌اش یکی از آن‌ها که هر سال باید ۱۲ مرال شکار می‌کرد. دو سال پیش که رفتم دیدم یک کلبه‌ی گردشگری راه انداخته است. آنقدر کارش رونق داشت که سال قبل حدود چهار-پنج سالن زده و خودش هم راهنمای گردشگری شده بود. خوشبختانه در این سال‌ها ۱۵ تا ۱۶ کلبه‌ی گردشگری در اطراف پارک به‌وجود آمده است.

رونق فصل گاوبانگی

هوشنگ ضیایی: مهدی تیموری سدهایی را که قبلاً مانعی برای حفاظت بودند، شکست. در گذشته اگر کسی می‌خواست داخل پارک برود، به او اجازه نمی‌دادند. ولی او اجازه داد مردم وارد منطقه شوند. باور کنید پیش از او چادرهایی داشتیم که در فصل‌های گاوبانگی خالی بودند. ولی الان در حدود ۲۰۰ نفر علاقه‌مند به طبیعت متقاضی (داوطلب گاوبانگی) داریم که در این چادرها مستقر می‌شوند.

حتی اساتید دانشگاه که قبلاً بیشتر به‌ شکل تئوریک کار می‌کردند. (آن‌ها هم) در دوره‌ی ریاست مهدی تیموری همراه با محیط‌بان به پارک می‌آیند و گونه‌ها را از نزدیک می‌بینند.

او دنیای جدیدی را خلق کرد و به مردم اجازه داد که شاخ مرال جمع کنند. درآمد حاصله از این جمع‌آوری برای جامعه‌ی بومی حاشیه‌ی پارک باعث شد آن‌ها پیشگام حفاظت از مرال‌ها شوند. برخی هنرمندان اصفهانی و…  هر کیلو شاخ را چند میلیون تومان از مردم می‌خرند و از آن صنایع‌دستی می‌سازند.

بیش از ۱۱ هزار قوچ و میش و کل و بز در پارک ملی گلستان

هوشنگ ضیایی: سال اول مدیریت مهدی تیموری آمار حیات‌وحش در پارک به‌نحو محسوسی افزایش یافت. دلیلش هم امنیتی بود که در پارک ایجاد شد و و جذب علف‌خواران را در محدوده‌ی پارک به‌دنبال داشت.

الان بعد از شش سال طبق سرشماری که با حضور اساتید دانشگاه انجام شد، بیش از ۱۱ هزار قوچ و میش و کل و بز داریم.

مهدی تیموری عادت به پشت‌میزنشینی ندارد، او همواره خودش پیشاپیش بقیه حرکت می‌کند. گاهی هم چندروز در پارک غیب می‌شود. او توانست در این سال‌های الگویی از مدیریت مشارکتی را در پارک ملی گلستان شکل دهد که قابل اجرایی شدن در سایر پارک‌ها و مناطق است.

دوران حفاظت پادگانی به پایان رسیده!

هوشنگ ضیایی: بارها در جلسات گفته و داد زده‌ام آن زمانی که ما با تیر و تفنگ به مناطق می‌رفتیم و از حیات‌وحش حفاظت می‌کردیم، گذشته است. من خودم حفاظت پادگانی می‌کردم، ولی دیگر نمی‌‌توان به همان شیوه کار را انجام داد. زیرا نتیجه نمی‌گیریم.

از وقتی که مهدی تیموری به ریاست پارک منصوب و جوامع محلی نظرشان در مدیریت لحاظ شد، آتش‌سوزی‌ها هم تمام شده یا وسعت محدوده‌ی حریق به ‌نحو قابل‌ ملاحظه‌ای کاهش یافته است.

در این سال‌ها به‌ محض اینکه منطقه‌ای آتش می‌گرفت قبل از رسیدن محیط‌بانان و سایر پرسنل دولتی، مردم خودشان آتش را خاموش می‌کردند و شکارچی‌ها نگهبان پارک شده‌اند. مردم پارک گلستان را برای خودشان می‌دانند. زیرا اجازه دارند هر وقت خواستند بروند پارک را ببیند و برخی اوقات هیزم جمع کنند (شاخه‌های ریخته شده حاشیه) و برای خانه‌شان بیاورند.

حفاظت مشارکتی پارک ملی گلستان الگویی برای سایر مناطق

امیدوارم کاری که مهدی تیموری کرد برای سایر مناطق الگویی بشود.

هوشنگ ضیایی

هوشنگ ضیایی: امیدوارم کاری که مهدی تیموری کرد برای سایر مناطق الگویی بشود. امروزه پارک گلستان در حدود ۲۰ همیار دارد و توسط کمک‌های مردمی‌ حفظ می‌شود.

سالنی که گوشه‌ای افتاده و به‌ درد نخور شده بود، توسط یکی از خیرین بازسازی شده است. همایش‌های زیادی در‌ آن برگزار می‌شود. مدرسه‌ای در روستای لهندر ساخته شده است و سایر بخش‌ها نیز بهبود قابل‌ ملاحظه‌ای پیدا کرده‌اند. من همیشه گفته‌ام و باز هم می‌گویم وقتی یک کار شروع می‌شود، نیروهای بسیاری برای کمک می‌آیند. 

معرفی کوتاه هوشنگ ضیایی

شب هوشنگ ضیایی - هوشنگ ضیایی - ۱- ۵ آذر ۱۴۰۲ - عکاس احسان میرزائی - مجله گیچ
شب هوشنگ ضیایی – هوشنگ ضیایی – ۱- ۵ آذر ۱۴۰۲
مجله گیچ

استاد هوشنگ ضیایی (متولد ۱۳۲۲-کرمان) در سال ۱۳۴۹ به دعوت اسکندر فیروز جهت همکاری به سازمان شکاربانی و نظارت بر صید پیوست.

وی در دوران خدمت خود مدیریت اداره کل شکاربانی و نظارت بر صید خوزستان، مدیریت اداره کل محیط‌زیست فارس، مازندران و مشاور ریاست سازمان را عهده‌دار بوده است. همچنین مدیریت احیای گوزن زرد و حفاظت از یوز آسیایی را بر عهده داشته است.

وی بیش از پنجاه سال خدمت به طبیعت و محیط‌زیست ایران و سابقه ۲۵ سال تدریس در این حوزه و تربیت تعداد زیادی متخصص آگاه و دلسوز برای طبیعت کشور و بسیاری امور دیگر در امر حفاظت از سرزمین ایران از موارد ارزشمند و پرثمر زندگی ایشان است.

پایان

منبع
پریسا احدیان - پیام ما
مشاهده بیشتر

احسان میرزائی

احسان میرزایی - کنش‌گر مستقل محیط زیست - حامی حقوق کودکان - داوطلب امداد در سیل و زلزله - کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه - کارشناس ارشد روابط‌عمومی - موسس مدرسه طبیعت طهران - مشاور فرهنگی محیط‌ زیستی - ایده‌پرداز کمپین‌های فرهنگی-محیط‌زیستی: کمپین سبزی نوروز، کمپین ایران پاک و... - اولین مروج تخصصی سبک زندگی سبز به زبان فارسی - #احسان_میرزائی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا