جامعه سبزدرخت‌ها (درخت‌ داری و درخت‌ کاری)سبک زندگی سبز

مسئله درختکاری

مجله گیچ gich.ir مسعود امیرزاده: مراد من در اینجا واضحا از واژه «مسئله» مسئله مندی و پرابلماتیک شدن سنت درختکاری در سال‌های اخیر است. مخصوصا در فضای حاصل از طرحی تحت «عنوان کاشت یک میلیارد درخت».

هنر و استعداد ملتهب کردن امور نیک

البته شاید ملتهب و مسئله‌مند کردن هر امر نکویی به نوعی هنر و استعداد سیستم حکمرانی ما است. گویی موجودیت سبز درخت هم از این رهگذر مصون نمانده است. مبرهن است، معضلات محیطزیستی برون‌‌ریزی آنچنانی یافته است.

طوری که نه تنها ذهن خواص جامعه را تحت اثر خود قرار داده بلکه تبعات آن تمام زیست مردم را مختل کرده است. به عبارت دیگر بهبود معضلات محیطزیستی به سبد مطالبات جدی اجتماعی سر ریز شده است.

حتی اگر پارادیم غالب جامعه محیطزیستی نباشد؛ قدر مسلم این دست مسائل بخش‌هایی از مطالبات را به خود اختصاص داده است.

آفت‌زدگی پارادایم محیط‌‌زیستی

ورود معضلات محیطزیستی به سبد مطالبات اجتماعی محصول دو منزلت کنش‌گرانه است. نخست منزلت خود طبیعت است. گویا طبیعت از پشت پرده‌ی حجب بیرون آمده و فرسودگی و زخم‌هایش را پیش چشم آدمی به نمایش گذاشته است. پدیده‌ی خشکیدگی سامانه‌های آبی و طغیان ریزگردها صرفا دو سکانس غمبار این نمایش است.

دومین منزلت متعلق به کنش‌گران ساحت محیط‌زیست است. کنش‌گران افرادی در طیفی گسترده شامل کارشناسان، جوامع محلی و فعالین مدنی هستند. افرادی که سال‌هاست نسبت به عواقب سخت نامهربانی با طبیعت هشدار می‌دهند.

همواره گفته شده که یکی از ثمرات کار کنش‌گری پارادیم سازی و تغییر گفتمان است. به نظر می‌رسد این دستاورد در حداقل‌هایی حاصل گردیده است. اما صرف حصول یک دستاورد آن را از آفت مصون نمی‌کند.

طرح احیای جنگل و مرتع، درخت داری و درخت کاری

به اسم دفاع از طبیعت اما با نیات دیگر

پارادایم محیط‌زیستی نیز از این بلیه مصون نیست. این‌ که تحت همین فضای گفتمانی کارهایی به ظاهر به اسم دفاع از طبیعت و محیط‌زیست اما با نیات و اهداف دیگر به انجام برسد، بسیار محتمل است.

متاسفانه هر چند مصادیق متعدد و در چنین زمانه‌ای رو به تزاید است! اما به ذکر یک نمونه بسنده می‌کنم:

نجات دریاچه‌ی ارومیه با آب غیر حوضه‌ای

نمونه بارز آن طرح نجات بخشی دریاچه ارومیه با انتقال آب غیر حوضه‌ای است. یعنی قرار است حوضه‌ی آبریزی دیگر قربانی و  طبیعت در مسیر انتقال آب ویران شود. تا دریاچه‌ای که خود قربانی سد سازی و نگاه ساز‌ه‌ای به آب شده احیا شود! نمایشی از احیای دریاچه‌ی ارومیه صرفا در جهت ارضای مطالبات محیطزیستی جامعه.

حقایق روز درختکاری

شباهت مناسک درختکاری با طرح نجات دریاچه ارومیه

علاج مسئله‌ی فرسودگی پوشش گیاهی به طور عام و باغ روبی در شهرها به طور خاص با درختکاری مناسکی، شبیه به مسئله‌ی احیای پروژه پردازانه‌ی دریاچه ارومیه و سایر موارد است.

در کنار ایرادات فنی و محیطزیستی طرح مردمی کاشت یک میلیارد درخت:

۱. عدم دسترسی به آب مورد نیاز

۲. کاشت گونه های غیر بومی و ایجاد رقابت با گونه های بومی و بوته‌ای

۳. عدم تکافوی امکانات جهت دسترسی به یک میلیارد نهال

به سه ایراد مسئله از زوایای دیگری اشاره می‌کنم:

  • دولت برخلاف تمام ناکامی‌های متعدد در عرصه‌های پیشین عادت به این پیدا کرده که برای جامعه الگوسازی انجام دهد. مسئله پرپیچ و تاب محیط‌زیست هم از این میل ناکام بی‌بهره نمانده است.

گویا مسئله حفظ پوشش گیاهی و تعلقات جامعه به آن قرار است به الگوی کاشت نهال تنزل یابد. البته بر حسب حادثه دیدگاه جامعه در خیلی از موارد با تصمیمات و منافع دولت تعارض دارد.

مسلم این الگو با اصل مساله و راه حل پرشعبه آن آنچنان فواصل کهکشانی دارد که حتی نیاز به بازگویی نیست. اما تلاش دولت برای اینکار و تنزل اشتهای مطالبات محیطزیستی به چنین مرتبت کوچکی بی‌سرانجام و موهن خواهد بود. در بهترین تفسیر این تلاش بر الگو‌سازی محصول ساده بینی و سطحی نگری صاحبان این سعی است.‌

در تفاسیر بدبینانه، تعمدی برای سرپوش گذاشتن روی تخریبات گسترده طبیعت و محیط طبیعی است.

  • تبدیل یک امر محتوایی به مراسمی نمادین و سالیانه. یعنی حفاظت از محیط زیست و داشته‌های سرزمینی به یک مناسک سالیانه و نمادین تبدیل می‌شود. این امر نشانه‌ای هولناک از انحرافی است که در سایر عرصه‌ها به وفور تجربه شده.

نمونه بارز آن را می‌توان در نگاه غلط توسعه خواهی و انحراف مصیبت بار در حاکمیت سازه بر سرزمین جستجو کرد. نگاهی که پس از شش دهه هنوز قادر به بازگشت از مسیر و‌ اصلاح خود نیست.

  • فضایی گفتمانی قابلیت آن را دارد که به وسیله کسانی که در تضاد با چیرگی آن‌ها شکل گرفته به گروگان درآمده و حتی دوباره در راستای سود منفعت‌بران‌ سابق سمت و سو پیدا کند.

به نظر می‌رسد درختکاری مبدل به یک پروژه پیمانکاری کلان و دولت ساز و‌ دولت کوک شده. به عبارت دیگر درختکاری از حالت سنتی و مردمی و خیرانه و یا معیشت ‌جویانه خود خارج شده است.

همین در گذشته باعث شد برخی درختان کهنسال را از ریشه بیرون آورند و به جای آن سنگ و سیمان بکارند. سپس امروز همان کسان لباس سفید نجات بر تن می‌کنند و می‌خواهند با نهال‌های فریب جبران مافات کنند.

البته این دست پروژه‌ها بدون اجرت نیست. همانطور که از رهگذر کندن منفعتی حاصل شد، کاشتن هم بی مزد نخواهد ماند.

پایان

مشاهده بیشتر

احسان میرزائی

احسان میرزائی | ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه | کنش‌گر مستقل محیط زیست | حامی حقوق کودکان | داوطلب امداد در سیل و زلزله | موسس مدرسه طبیعت طهران | مشاور و ایده‌پرداز کمپین‌های فرهنگی-محیط‌زیستی | اولین مروج تخصصی سبک زندگی سبز به زبان فارسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا