اعدام یا عدم اعدام

تناقضگویی رسانههای معاند درباره مسئله اعدام در ایران و ارتباط آن با جنگ روایتها، جنگ روانی و بیاعتبارسازی نظام از طریق تکنیکهای رسانهای.
اعدام یا عدم اعدام؟!
عدالت، بازیچهی دست رسانههای معاند
مجله گیچ gich.ir احسان میرزائی: طی سالهای گذشته شنوندهی پیامهای متناقضی از تریبون رسانههای معاند بودهایم. رسانههایی که در جنگ شناختی و ترکیبی یکی از ابزارهای مهم محور شرارت در تحمیل درد و رنج روانی به ملت ایران هستند. در این یادداشت به تحلیل جنگ روایتها در مسئله مجازات اعدام در ایران میپردازم.
عدالت یا ابزار اغتشاش؟!
در هر جامعهای، اعدام یکی از حساسترین تصمیمات قضایی است. اعدام مرز باریکی میان اجرای عدالت و عبور از آستانه خشونت حکومتی به حساب میآید. اما موضوع اعدام در کشور ما، برای معاندین فراتر از موضوعی قضایی، به ابزاری برای جنگ روانی و جنگ روایتها علیه حاکمیت تبدیل شده است.
معاندین و رسانههای وابسته به محور شرارت رسانهای غرب و صهیونیسم، سالهاست با دو تکنیک موازی، تلاش میکنند عدالت قضایی در ایران را بیاعتبار کنند:
یکبار با فریاد «اعدام نکنید»، و بار دیگر با شعار «چرا اعدام نکردید؟!»
به عبارت دیگر اینجا نه گرفتن حق و نه تنبیه ظالم، هیچکدام مسیله نیست، یعنی من و شما شهروند ایرانی برای غرب مهم نیستیم، همانطور که در جنگ غزه ثابت کردند جان انسان برای آنها هیچ ارزشی ندارد. آنها صرفا به دنبال اهداف شوم خود هستند.
دو پرونده، دو موضع، یک هدف: تخریب
پرونده اول: قاتل محکوم به اعدام
در مواردی که دستگاه قضایی، بر اساس اسناد، شواهد و شکایت اولیای دم، حکمی به اعدام میدهد—مثل پرونده قاتل فلان جوان یا پروندههای مربوط به اغتشاشات ۱۴۰۱—بلافاصله رسانههای فارسیزبان بیبیسی، ایران اینترنشنال، صدای آمریکا و شبکههای اجتماعی همجهت، فریاد برمیآورند:
«اعدام نکنید!»
«اعدام خشونت حکومتی است!»
«ایران رکورددار اعدام در دنیاست!»
«محاکمه عادلانه نبود!»
در این روایت، نه از مقتول خبری هست، نه از خانوادهاش، نه از عدالت؛ فقط مجرم به عنوان یک «قربانی» و «فعال سیاسی» بازنمایی میشود.
پرونده دوم: الهه حسیننژاد، قربانی یک جنایت تلخ
اما در مقابل، همین رسانهها وقتی با قتل تلخی مثل ماجرای «الهه حسیننژاد» روبهرو میشوند، همانهایی که شعار «اعدام نکنید» سر داده بودند، حالا با آبوتاب میگویند:
«چرا مجازات نکردید؟!»
«قاتل آزاد است!»
«نظام جمهوری اسلامی در برابر قتل زنان سکوت کرده!»
«عدالت اجرا نشد!»
در این سناریو، حالا دیگر همان دادگاه و همان سیستم قضایی که تا دیروز «ظالم» بود، اگر مجازات نکند، «بیعدالت» معرفی میشود.
دوگانگی هدفدار؛ تکنیک رسانهای برای بیثباتسازی ذهن جامعه
این تناقض، اتفاقی نیست؛ بخشی از یک تکنیک شناختهشده در جنگ روانی و عملیات رسانهای ترکیبی است:
برهم زدن انسجام ذهنی مخاطب؛ یعنی جامعه را نسبت به نهاد عدالت، دچار شک، تردید و سردرگمی کردن.
ساختن تصویر یک نظام ناکارآمد؛ چه اعدام بکند، چه نکند، در هر دو صورت «مجرم» است.
القای شکستپذیری و بیاعتمادی عمومی به نظام حقوقی کشور
اعدام در ایران، قانون یا انتقام؟
قانون مجازات اسلامی، یکی از پیچیدهترین و ساختارمندترین قوانین کیفری در منطقه است.
در ایران، حکم اعدام بدون:
- اثبات در دادگاه بدوی،
- حق تجدیدنظر،
- نظر پزشکی قانونی (در جنایات خاص)،
و در بسیاری از موارد، رضایت اولیای دم صادر نمیشود.
اما رسانههای معاند این فرآیند حقوقی را تقطیع میکنند و فقط نقطهای را نشان میدهند که میخواهند:
- یا قربانی بودن قاتل، یا بیعدالتی برای مقتول.
حقیقت تنها چیزی که مهم نیست
در هر دو روایت معاندین—چه «اعدام نکنید» و چه «چرا اعدام نکردید»—حقیقت و عدالت هیچ جایگاهی ندارد.
آنچه برایشان مهم است، فقط این است که «نظام جمهوری اسلامی» را در هر وضعیت ممکن، در جایگاه متهم قرار دهند.
پس چه باید کرد؟
رسانههای رسمی و تحلیلگران باید نسبت به این دوگانگیهای هدایتشده آگاه باشند و نگذارند عدالت قضایی، قربانی بازیهای رسانهای شود.
از سوی دیگر، مردم نیز باید بیاموزند که در برابر هر فریاد رسانهای، بپرسند:
- پشت این فریاد چیست؟
- آیا واقعاً دغدغه حقوق بشر است؟
- یا پروژهای برای بیثباتسازی فکری و فروپاشی اجتماعی از درون؟