خودتحقیری و استعمار ذهن

مجله گیچ را در فضای مجازی دنبال کنید
خودتحقیری استعمار ذهن و کهن الگوهای سلطه
مجله گیچ gich.ir احسان میرزائی: پدیدهی خودتحقیری (Self-denigration) در میان برخی از اقشار جامعهی ایران، بهویژه در دهههای اخیر، بهطور نگرانکنندهای در پی تهاجم فرهنگی یا به عبارتی جنگ شناختی افزایش یافته است. این پدیده در قالب تمسخر هویت ملی، بیاعتمادی به دستاوردهای بومی و تقلید افراطی از فرهنگ بیگانه (نگهداری سگ در خانه) بروز پیدا میکند. خودتحقیری بحرانی جمعی و هویتی محسوب میشود.
در این یادداشت، پدیده خودتحقیری را در آثار روانشناسی فردی، جامعهشناسی فرهنگی و از منظر رسانهای بررسی میکنیم. اما ابتدا ردپای خودتحقیری در آثار مکتوب و مصاحبههای چند سال گذشته را بخوانیم.
نمودهای عینی و موردی خودتحقیری در میان بخشی از جامعه ایران:
۱. بیاعتمادی به تولید ملی
رفتار: بسیاری از مصرفکنندگان، حتی بدون تجربه یا بررسی واقعی، کالاهای ایرانی را «بیکیفیت» یا «تقلبی» میدانند، درحالیکه محصولات مشابه خارجی – حتی از برندهای متوسط – با اعتماد کامل خریده میشوند.
«کماعتمادی به کیفیت تولید داخل یکی از موانع حمایت از کالای ایرانی است؛ حتی در کالاهایی با کیفیت بالاتر از مشابه خارجی.»
مرکز پژوهشهای مجلس، ۱۴۰۰
۲. تمایل به مهاجرت بدون بررسی واقعگرایانه
رفتار: رشد فزایندهی میل به مهاجرت در میان جوانان، حتی در غیاب مقصد یا مهارت مشخص، که نهفقط از عوامل اقتصادی، بلکه از نوعی ناامیدی عمیق از زیستن در بستر ملی ریشه میگیرد.
«بیش از ۵۳٪ جوانان شهری تمایل به مهاجرت دارند، حتی بدون داشتن مقصد مشخص. عامل اصلی: “حس بیافقی نسبت به آینده ایران.”»
گزارش ایسپا (مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران) – ۱۴۰۲
۳. تحقیر نمادهای بومی و فرهنگی
رفتار: استفاده از لباس محلی، گویشها، یا آیینهای سنتی در بسیاری از مناطق ایران – بهویژه در شهرهای بزرگ – با تمسخر یا بیاعتنایی روبهروست.
«برخی از جوانان، پوشش و گویش مادری خود را عامل عقبماندگی تلقی میکنند، و از آن فاصله میگیرند.»
کتاب هویت و فرهنگ ایرانی در گذر جهانیشدن، دکتر سارا شفیعی، دانشگاه تهران، ۱۳۹۹
۴. تمسخر دستاوردهای علمی، ورزشی یا نظامی
رفتار: وقتی ایران به موفقیتی در حوزههای فناوری (مثلاً نانو، سلولهای بنیادی یا موشکی) دست مییابد، برخی از مردم یا آن را «ساختگی» میدانند یا آن را دستمایه طنز در فضای مجازی میکنند.
«جامعه ما گاهی دچار “ناتوانی در تحسین خویشتن” است و بهطور ناخودآگاه، دستاوردهای ملی را انکار یا مسخره میکند.»
تحلیل رسانهای دکتر نعمتالله فاضلی (جامعهشناس+گفتوگو با روزنامه اعتماد، ۱۳۹۸)
۵. مقایسه تحقیرآمیز ایران با کشورهای غربی
رفتار: رایج شدن جملاتی مانند «همه دنیا فلان هستند، فقط ما عقب ماندهایم» یا «در ژاپن آشغال روی زمین نیست، اینجا…» بدون تحلیل زمینهها، تاریخی و ساختاری، که نشان از پذیرفتن حقارت ذاتی دارد.
«ایرانیها در فضاهای مجازی مدام از خودشان تصویر عقبمانده میسازند و تصویر آرمانی از غرب، بدون بررسی واقعیت پیچیده آن جوامع.» (۱۳۹۵)
نقد گفتار خودکمبین ایرانی، دکتر مهدی محسنیانراد (رسانهشناس)
۶. خجالت از زبان فارسی یا تظاهر به دانستن زبان خارجی
رفتار: برخی افراد، حتی در مکالمات معمولی، سعی میکنند با تلفظ اغراقآمیز کلمات انگلیسی یا استفاده نابجا از واژههای خارجی، خود را “متمدنتر” جلوه دهند، و در عین حال، از ضعف زبان مادریشان شرم دارند.
منبع: مقاله “سقوط منزلت زبان ملی”، فصلنامه زبانشناسی اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۴۰۱.
۷. گرایش افراطی به الگوهای فرهنگی بیگانه
رفتار: مد و سبک زندگی برخی گروهها، به گونهای است که انگار نوعی «فرار از بومیبودن» در آن نهفته است؛ از مدل آرایش و لباس گرفته تا معماری داخلی و سبک مهمانیها.
«سبک زندگی برخی طبقات متوسط به شدت بر مبنای تقلید رسانهای از غرب شکل گرفته، با نگاهی تحقیرآمیز به ارزشها و سنتهای خودی.»
مطالعه سبک زندگی در طبقات نوظهور شهری، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات (۱۴۰۰)
نمودهای فوق، نشانههایی از خودتحقیری نهادینهشده در بخشی از روان فرهنگی جامعه ایران است که اگر با تحلیل عمیق و اقدامات فرهنگی اصلاحی همراه نشود، میتواند منجر به گسست هویتی، بیاعتمادی ملی و زوال سرمایه اجتماعی شود.
۱. خودتحقیری از منظر روانشناسی: زخم شرم درونیشده
از دیدگاه روانشناسی، خودتحقیری اغلب ناشی از شرم سمی (Toxic Shame) است. مفهومی که نخستین بار توسط جان بردشاو مطرح شد. این نوع شرم، فرد را از درون میخورد و با صدایی پنهانی به او میگوید: «تو کافی نیستی، تو خوب نیستی.»
طبق پژوهشهای روانشناسانی چون لوئیس (Lewis, 1971) و Nathanson (1992)، افرادی که در معرض سرزنش، مقایسههای تحقیرآمیز یا آموزشهایی همراه با کمارزشی قرار گرفتهاند، بیشتر مستعد شکلگیری خودپندارهی منفیاند. این الگوها در برخی نهادهای آموزشی ایران بهطور ناخودآگاه بازتولید میشوند.
تعریف «زخم شرم درونیشده»: یک تعبیر استعاری و روانشناختی بسیار عمیق است. به حالتی اشاره دارد که شرم مزمن و پایدار، درونیِ فرد یا جمع شده و همانند یک زخم کهنه، چرکین و دردناک، در ناخودآگاه فرد یا جامعه باقی میماند.
۲. خودتحقیری جمعی: استعمار ذهن و کهنالگوهای سلطه
در سطح کلانتر، این پدیده معادل روانشناسی فرهنگی-سیاسی است که با مفاهیمی چون ذهن استعمارشده (Colonized Mind) در ارتباط است. فرانتز فانون، روانپزشک و نظریهپرداز ضداستعماری، در اثر مشهور خود پوست سیاه، نقاب سفید مینویسد:
«بردهی ذهنی کسیست که دشمن را میپرستد و خود را خوار میدارد.»
فرانتز فانون، روانپزشک و نظریهپرداز ضداستعماری، کتاب پوست سیاه، نقاب سفید
فانون معتقد بود که ملتهای استعمارزده، حتی پس از استقلال، ممکن است هنوز گرفتار ذهنیتی باشند که خود را پَستتر از دیگری میبیند. این «عقدهی خودکمپنداری فرهنگی» در جامعهای که مدام با مقایسهی تحقیرآمیز با غرب مواجه میشود، بهمرور به یک ساختار فکری مزمن تبدیل میشود.
اما ایران هرگز استعمار نشد!
گرچه ایران هرگز بهطور رسمی مستعمرهی یک قدرت بیگانه نبوده. اما بسیاری از متفکران معاصر بر این باورند که نوعی «استعمار ذهن» در روان تاریخی مردم ایران شکل گرفته است. فرآیندی که با ابزارهایی چون تحقیر تاریخی، نفوذ گفتمان برتری غرب و روایتهای رسانهای سازمانیافته، ذهن جمعی را تسخیر کرده و زمینهساز خودتحقیری پایدار فرهنگی شده است.
۱. تجربههای تاریخی تحقیر بدون استعمار رسمی
ایران، بهرغم استقلال سیاسی، بارها طعم تحقیر را چشیده است: از شکستهای جنگی قاجار، تا دخالتهای بریتانیا و شوروی، و نهایتاً کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت ملی دکتر مصدق. این وقایع، حس ناکامی و ناتوانی را در حافظهی تاریخی ایرانیان نهادینه کرد.
یرواند آبراهامیان، «ایران بین دو انقلاب»، ۱۳۸۷
۲. نفوذ گفتمانهای استعماری در نخبگان فرهنگی
با تأثیرپذیری نخبگان از علوم انسانی غربی (غالباً بدون نقد ساختاری)، نوعی باور به «عقبماندگی ذاتی» جامعه ایرانی شکل گرفت. در این چارچوب، هر چه غربی بود، متمدن تلقی میشد و هر آنچه بومی بود، کهنه و غیرکارآمد.
ادوارد سعید، «شرقشناسی»، ۱۹۷۸ / داریوش شایگان، «افسونزدگی جدید»، ۱۳۷۶
۳. نهادینهسازی احساس بیارزشی از طریق آموزش و رسانه
در متون درسی، ادبیات مقایسهای، و رسانههای رسمی و غیررسمی، تصویری از ایران بهعنوان کشوری شکستخورده، منفعل و محتاج نجات بیرونی بازتولید شده است. نتیجه، رشد نسلهایی با احساس بیکفایتی فرهنگی و اعتمادبهنفس ملی پایین بوده است.
نعمتالله فاضلی، «فرهنگ و زندگی روزمره در ایران»، ۱۳۹۰
۴. کهنالگوهای سلطهپذیری در ناخودآگاه تاریخی
براساس روانشناسی تحلیلی (یونگ)، ملتهایی که پیوسته تحت سلطه، تهاجم یا بیثباتی بودهاند، نوعی «کهنالگوی مغلوب» را در ناخودآگاه جمعی خود نهادینه میکنند. ایران نیز با تاریخ پرآشوب خود، واجد چنین طرحوارهای شده است.
کارل گوستاو یونگ / فرانتس فانون، «نقاب سفید، پوست سیاه»، ۱۹۵۲
۵. استعمار نو و مهندسی ادراک رسانهای
در عصر استعمار نو، تسلط از طریق رسانه، زبان، الگوسازی فرهنگی و سبک زندگی اعمال میشود. امروز حتی بدون حضور استعمارگر خارجی، ذهن برخی از ایرانیان از طریق رسانههای فراملی، دچار خودبیگانگی و باور به حقارت فرهنگی شده است.
فرانتس فانون، «دوزخیان زمین»، ۱۹۶۱ / سارا شفیعی، مقاله «ذهن مستعمره»، دانشگاه تهران، ۱۴۰۰
اگرچه ایران خاک خود را به بیگانگان نسپرد، اما در برخی لایههای روانی، ذهن و هویت بخشی از مردمش به استعمار فرهنگی و ادراکی تن دادهاند؛ پدیدهای پیچیده که درمان آن نه با نفی واقعیتها، بلکه با بازسازی روایتهای هویتی و احیای کرامت تاریخی ممکن است.
۳. نقش رسانههای معاند در القای خودتحقیری: مهندسی ادراک و تحقیر سازمانیافته
در عصر رسانه، شناخت مردم از واقعیت، بهشدت وابسته به تصویریست که از رسانه دریافت میکنند. محور رسانههای معاند فارسیزبان، که در بسیاری موارد با بودجهی دولتهای خارجی و اهداف ژئوپولیتیک اداره میشوند، بر پایهی مهندسی ادراک (Perception Management) استوار است.
طبق تحقیقات انجامشده در حوزهی جنگ شناختی (Cognitive Warfare)، این رسانهها با تکرار روایتهای تخریبگر از تاریخ، حال و آینده ایران، سعی در ایجاد نوعی نفرت از خویشتن (self-hate) و بیاعتمادی اجتماعی دارند.
نمونههای رایج:
- تحقیر مستمر دانشمندان، نخبگان و فناوریهای بومی
- بزرگنمایی مشکلات و بیتوجهی به دستاوردها
- القای اینکه ایران کشوری بدون آینده است
در ادامه به تکنیکهای رسانههای معاند در مهندسی ادراک و کمکاری رسانه ملی در زمینه جنگ شناختی میپردازیم.
الف) تکنیکهای رسانههای معاند در مهندسی ادراک و تحقیر سازمانیافته
رسانههای معاند فارسیزبان، با اهداف آشکار و پنهان ژئوپلیتیکی، از تکنیکهای پیچیدهای برای مهندسی ادراک استفاده میکنند. هدف نهایی آنها تضعیف اعتماد به نفس ملی، فروپاشی انسجام فرهنگی، و بیاعتبار کردن دستاوردهای داخلی است.
مهمترین تکنیکهای رسانهای مورد استفاده:
۱. بزرگنمایی نقاط ضعف و سانسور نقاط قوت
- حتی کوچکترین بحرانها یا ناکارآمدیها بارها و به شکلی دراماتیک بازتاب مییابد (مثل قطعی برق یا خطای پزشکی).
- در مقابل، موفقیتها (در علم، فناوری، هنر، دیپلماسی، مقاومت اجتماعی) کاملاً نادیده گرفته یا تحقیر میشوند.
مثال: برنامههای ضدایرانی در رسانههایی مانند BBC فارسی و ایراناینترنشنال، هر موفقیتی را یا سانسور میکنند، یا آن را «ساختگی» و «پروپاگاندا» مینامند.
۲. ساخت روایت قربانی-ظالم (Victim-Oppressor Narrative)
- مردم ایران همیشه قربانیاند و نظام سیاسی، فرهنگ سنتی یا نهادهای دینی همیشه «ظالم».
- هیچ عاملیت برای مردم باقی نمیگذارند؛ انگار تنها راه نجات، تقلید کامل و پیروی چشم بسته از غرب است.
۳. استفاده از سوژههای عاطفی و تحریک احساسات
- تمرکز بر پروندههای فردی، تراژدیهای شخصی یا داستانهای سانتیمانتال، برای تحریک «غم ملی» یا «نفرت از خویشتن».
- این تکنیک بر اساس عاطفهسازی پیشداوری شده (Affective Priming) عمل میکند.
مانند آنچه در این روزها در پرونده زندهیاد الهه حسیننژاد شاهد آن هستیم.
۴. بمباران خبری منفی (Information Overload)
- تولید دائمی و ۷ ×۲۴ از روایتهای منفی که مخاطب را دچار خستگی، بیاعتمادی، یا قضاوتهای احساسی میکند.
- مخاطب فرصت تحلیل عقلانی پیدا نمیکند.
۵. نسبتسازی معکوس (False Equivalence / Inverted Comparison)
- ایران با پیشرفتهترین کشورهای غربی مقایسه میشود. درحالیکه تفاوتهای تاریخی، سیاسی و تحریمی نادیده گرفته میشود.
- این نوع مقایسه باعث ایجاد عقدهی عقبماندگی و احساس تحقیر میشود.
۶. تکنیک “آگاهی کاذب” یا روشنگری دروغین
- وانمود میکنند قصدشان «روشنگری» است، اما درواقع اطلاعاتی ناقص، بدون منبع یا مغرضانه ارائه میدهند.
- باعث شکلگیری اعتماد به اطلاعات سمی میشوند.
ب) کمکاریهای رسانه ملی در جذب مخاطب و ایجاد اعتماد
در کنار قدرت رسانههای معاند، ضعف رسانههای رسمی داخل کشور — بهویژه رسانه ملی — نیز سهم بزرگی در افزایش خودتحقیری و بحران اعتماد دارد.
مهمترین ناکارآمدیهای رسانه ملی:
۱. نداشتن روایت اول دقیق و به موقع
- رسانه ملی در مواردی نتوانسته تصویری واقعی، باافتخار از مردم ایران ارائه دهد.
- مردم خود را در رسانه نمیبینند؛ یا کاریکاتوری هستند یا الگوهای غیرواقعی.
- رسانه ملی مردم را سرگرم، همراه و وابسته نمیکند.
- رسانه ملی در رقابت با رسانههای معاند از توان خود به طور کامل استفاده نمی کند.
- گاهی رسانه ملی آخرین مرجع انتشار خبر و طرح روایت است.
۲. فقدان جذابیت فرمی و محتوایی
- سبک برنامهسازی خشک، گفتمان شعاری، و نبود گفتمان دوطرفه، باعث دلزدگی طیف زیادی از مخاطبان شده است.
- رقابت با پلتفرمهای جهانی نیازمند نوآوری است، نه فقط پخش سنتی.
۳. نبود چهرههای فراجناحی و حرفهای
- استفاده محدود از نخبگان مستقل، چهرههای محبوب یا تحلیلگران چند جانبه نگر، سبب شده اعتماد عمومی کاهش یابد.
- مردم وقتی فقط صدای یک طیف خاص را میشنوند، احساس بیصداشدگی میکنند.
۴. عدم شفافیت در مواجهه با بحرانها
- در بسیاری از بحرانها، رسانه ملی دیر و با سکوت یا انکار وارد میشود.
- همین امر سبب میشود رسانههای بیگانه به منبع اول مردم تبدیل شوند، حتی اگر اطلاعاتشان غلط یا هدفدار باشد.
- البته پس از درگذشته زنده یاد مهسا امینی این رویه اندکی بهبود یافته است. اما این بهبود در مقابله سرعت عمل رسانههای معاند در تولید اخبار و روایت جعلی کارآمد نیست. به ویژه که بخش اعظم مخاطبین پای رسانههای معاند نشستهاند.
۵. بیتوجهی به نسل جدید و ادبیات رسانهای آنان
- جوانان و نوجوانان دیگر با زبان رسمی رسانه ملی ارتباط برقرار نمیکنند.
- در نبود برنامههای خلاقانه، طنز فاخر، سریالهای جذاب و مستندهای واقعنگر، جوانان جذب منابع غیررسمی میشوند.
در مواجهه با پدیدهی خودتحقیری در ایران، نمیتوان تنها یک طرف معادله را مقصر دانست. رسانههای معاند با تکنیکهای حرفهای تحقیر را سازماندهی میکنند. اما رسانه ملی نیز با کمکاری، این فضا را خالی گذاشته است. بازیابی اعتماد عمومی، مستلزم اصلاح اساسی در شیوههای روایتسازی داخلی و ارتقای سواد رسانهای عمومی است.
۴. پیامدهای خودتحقیری از مهاجرت ذهنی تا انفعال اجتماعی
خودتحقیری صرفاً یک وضعیت روانی نیست، بلکه آثار گستردهای دارد:
- مهاجرت ذهنی: حتی پیش از خروج فیزیکی، فرد دیگر خود را به این سرزمین متعلق نمیداند.
- بیانگیزگی برای مشارکت اجتماعی: باور به بیفایدگی تلاش جمعی.
- موج نفی دستاوردها: از انرژی هستهای تا پزشکی، همه چیز به دیده تردید نگریسته میشود.
۵. راهکارها: بازیابی عزتنفس ملی
برای مقابله با این پدیده، راهکارهایی تلفیقی و بینرشتهای لازم است:
- بازنگری در نظام آموزشی: آموزش تاریخ و افتخارات علمی-فرهنگی ایران با تکیه بر واقعگرایی، نه افراط یا تفریط
- گسترش سواد رسانهای: آموزش تفکر انتقادی در مواجهه با منابع خبری
- روایتسازی ملی (Nation Branding): سرمایهگذاری در مستندسازی، سینما و هنرهایی که تصویر واقعی و قدرتمند از ایران ارائه دهند.
پدیدهی خودتحقیری در برخی از مردمان ایران، محصولی چندلایه از شرم درونیشده، ذهن استعمارشده و سلطهی رسانهای است. مقابله با آن نیازمند ترکیب آگاهی روانی، بینش اجتماعی و ارادهی سیاسی-فرهنگی است. تا زمانی که ملتها خود را نپذیرند، رشد پایدار و اصیل دشوار خواهد بود.
منابع علمی:
- Bradshaw, John. Healing the Shame That Binds You. Health Communications, Inc.
- Lewis, H. B. (1971). Shame and guilt in neurosis. International Universities Press.
- Fanon, Frantz. Black Skin, White Masks. Grove Press, 1952.
- Said, Edward. Orientalism. Pantheon Books, 1978.
- Nathanson, Donald L. Shame and Pride: Affect, Sex, and the Birth of the Self. W. W. Norton & Company, 1992.
- Baines, Paul. Psychological Operations and Perception Management: Influencing Behaviour in Modern Conflict. Routledge, 2002.