سبک زندگی سبزیادداشت روزیادداشت ها

فرهنگسازی غلط مصطلح و منحوس

چندین سال است که “فرهنگسازی” به مانند آفتی خوش خط و خال به جان “فرهنگ” و “خرده فرهنگ‌های” ما افتاده و بیت‌المال را به ناکجاآباد سرازیر کرده است. البته من هم تا قبل از تذکر صادق زیباکلام در کلاس با فرهنگسازی نسخه می‌پیچیدم. اما بعد از آن تلاش کردم تا این ترکیب منحوس و ساختگی بدون ریشه و بدون ماهیت و بدون کارکرد را بیشتر معرفی کنم.

احسان میرزائی | مدیرمسئول مجله گیچ

مجله گیچ را در فضای مجازی دنبال کنید:

مجله گیچ gich.ir احسان میرزائی: خبری که امروز توجهم را جلب کرد امضای تفاهم‌نامه‌ی همکاری بین اداره کل محیط‌زیست استان تهران و دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران بود. اقدامی شایسته و البته لازم تا در ساده‌ترین برداشت از این خبر هم محیط‌بانان در بدو استخدام و حین خدمت بتوانند از دوره‌های آموزشی علمی بهره ببرند. هم دانشجویان بتوانند در قالب اردوهای راهیان پیشرفت از مناطق حفاظت شده و… بازدید میدانی داشته باشند. اما آنچه در تیتر خبر توجه من را جلب کرد حضور واژه‌ی دوست نداشتنی فرهنگسازی بود. تیتر خبر را ببینید:

انعقاد تفاهم نامه مشترک محیط زیست استان تهران و دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران با هدف آموزش و فرهنگسازی محیط زیست

فرهنگسازی غلط مصطلح برای عامه

حقیقتا ایرادی به نگارنده‌ی خبر مذکور نیست، چون فرهنگسازی جایگاهی فراتر از غلط مصطلح دارد. غلط مصطلح، غلط مشهور یا غلط عام به غلط‌هایی گفته می‌شود که بسیار به کار برده می‌شوند. در لغتنامه دهخدا در این مورد آمده‌است: «آنچه برخلاف قیاس یا گفته لغویان یا ائمه ادب بُوَد لیکن عامه مردم و فاضلان و نویسندگان آن را پذیرفته باشند». پس با توجه به پذیرش آن طبق تعریف ارایه شده ایرادی به کسی نیست.

فرهنگسازی کلیدواژه‌ی دهن پرکن مسئولین

اما احتمالا خاستگاه فرهنگسازی جایی در بین رجال سیاسی است که عمدتا تحصیلات و تخصص آن‌ها در زمینه فرهنگ نبوده. اما با توجه به شرایط و الزامات روز و در پیروی از عصر سازندگی “فرهنگسازی” را خلق کرده‌اند. مثلا با خودشان گفته‌اند ما که سد سازی، راه سازی، خانه سازی و… داریم حالا با مهندسی فرهنگی فرهنگسازی هم انجام بدیم.

البته از حق نگذریم فرهنگسازی دهن‌ پر کن است و برای اخذ مجوز و تامین مالی کارکرد خوبی داره. هرچند درون و پس و پیش آن پوچ است.

فرهنگسازی آفت محیط‌زیست

فرهنگسازی از گذشته تا به امروز هیچ جایگاهی در قاموس فرهنگ و ادبیات ما نداشته است. هرچه بوده تجربه‌ی زیسته‌اند گذشتگان جوامع بشری در همزیستی و تعامل، سازگاری و ناسزگاری با مجموعه‌ای از عوامل طبیعی و انسانی بوده است. عواملی مانند محیط‌زیستو حیات وحش، اقوام و طوایف دوست و دشمن و…

اگر ساده‌تر بخواهم بگویم اگر فرهنگسازی امری بدیهی در جوامع بشری بوده است؛ پس نخستین جلسه‌ی کاری حضرات آدم حوا پس از هبوط در زمین با دستور کار فرهنگسازی بوده. اما آن‌ها چطور بدون تجربه‌ی سرما، گرما بدون داشتن دوست یا دشمن از نسل بشر، بدون داشتن قوم و خویش، بدون داشتن و تجربه‌ی هرگونه ساز و کار اجتماعی چطور می‌توانستند کتاب فرهنگسازی را برای خودشان و نسل بشر با این تنوع شگفت انگیز بنویسند؟!

آیا ما با این شرایط می‌توانیم فرهنگسازی کنیم؟!

اصلا آدم و حوا هیچ، آیا ما و شمای تحصیل کرده با پیشینه تاریخی و فرهنگی مشخص و ده‌ها کتاب که خوانده‌ایم آیا می‌توانیم همین حالا برای خودمان فرهنگی انحصاری و اختصاصی و ویژه بسازیم و با آن تمام امور روزمره‌‌ی خود را پیش ببریم و دچار مشکل نشویم؟

ما همانطور که نمی‌توانیم فرهنگی ویژه برای خودمان بسازیم، همانطور هم دولت نمی‌تواند جامعه‌ را مجبور به پیروی از یک فرهنگ ساختگی کند. آن هم جامعه‌ای با تنوع فرهنگی زیاد و خاستگاه‌های فرهنگی غنی و عمیق.

شوربختانه آنطور که به نظر می‌آید اهل فرهنگ و متخصصین حوزه‌ی فرهنگ در امور کشور بازی داده نمی‌شوند یا صدای ایشان به جایی نمی‌رسد تا از دروغ و کلاهبرداری فرهنگسازی حرف بزنند.

پس فرهنگ چیست؟

”…فرهنگ یک قالی پاخورده و نا تمام است؛ این قالی قدمتی برابر با عمر بشر روی زمین دارد و از نقطه ای به نقطه دیگر و از جامعه ای به جامعه ی دیگر متفاوت است. بشریت در ادوار مختلف تاریخ به تاسی از پیشینیان و بر اساس نیاز روزگار خود و اقتضای زمانه گره‌ای جدید به قالی افزوده و حتی هنگامی که مصلحت دانسته گره‌ای را برچیده یا گاهی ادامه قالی را با رنگ و نقشی دیگر بافته است. به عبارت دیگر فرهنگ با تمام عناصری که دارد در طول تاریخ همواره دستخوش تغییرات و بازآفرینی‌هایی شده است… محیط طبیعی یکی از عوامل موثر در شکل گیری، تغییر و بازآفرینی فرهنگ است. عامل بعدی انسانی است که می توان آن را به دو دسته خود خواسته و ناخواسته تقسیم کرد…”

وبلاگ احسان میرزائی | ۳۱ فروردین ۱۳۹۵

در مجموع آنچه به عنوان فرهنگسازی در اسناد اداری مانند بخشنامه و ابلاغیه که مصوب و اجرای آن لازم می‌شود هیچ و پوچ است. عمدتا مدیران و کارشناسان آموزش، ترویج، اشاعه، بازپروری، احیا و اقداماتی از این دست را با فرهنگسازی اشتباه می‌گیرند یا در فرهنگسازی خلاصه می‌کنند.

اما از آنجا که هر اقدامی در حوزه‌ی فرهنگ و جامعه نیاز به نظر کارشناسان خبره دارد بهتره که مدیران و مسئولان نظر مشورتی عالمان این حوزه را دریافت کنند. همینطور بین اقدام نهایی که قرار است انجام شود (آموزش، ترویج، اشاعه، بازپروری، احیا و…) تفاوت قائل شوند تا بدانند برنامه‌ریزی و راهبرد دقیقا چیست.

پایان پیام

احسان میرزائی – ۱۲ شهریور ۱۴۰۳ – ۲۰:۱۹

مشاهده بیشتر

احسان میرزائی

احسان میرزائی | ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه | کنش‌گر مستقل محیط زیست | حامی حقوق کودکان | داوطلب امداد در سیل و زلزله | موسس مدرسه طبیعت طهران | مشاور و ایده‌پرداز کمپین‌های فرهنگی-محیط‌زیستی | اولین مروج تخصصی سبک زندگی سبز به زبان فارسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا