تفاوت فعال رسانه ای با کارشناس روابط عمومی و رسانه
تفاوت فعال رسانهای با کارشناس روابط عمومی و رسانه مانند تفاوت بلاگر سلامت و جراح مغز است. اگر وزیر بهداشت یک بلاگر سلامت را به عنوان جراح مغز استخدام کرد، وزرا و معاونین و مسئولین دیگر هم میتوانند مدیریت روابطعمومی را به فعالان رسانهای بسپارند.
شوربختانه این انتصابات در حالی انجام میشود که عدهای از جوانان کشور عمر خود که ارزشمندترین سرمایه هر شخص است را در راه دانشگاه و انجمنهای علمی، دورههای آموزشی، رویدادهای خبری و… گذراندهاند تا بتوانند به شایستگی لازم برای رشد منصفانه، عادلانه و منطقی در زمینه کاری و تخصصی خود برسند، که نمیگذارند برسند. اکنون مسئولین به هر دلیل (سوگیری، سادهانگاری و…) در انتخاب و انتصابات خود رویکرد علمی و شایسته سالاری را کنار گذاشته و عدالت و انصاف را در حق کارشناسان و متخصصان و نخبگان روابط عمومی و رسانه اجرا نمیکنند.
احسان میرزائی | مدیرمسئول مجله گیچ
مجله گیچ gich.ir احسان میرزائی: در گذشته به لطف وبلاگها و امروزه به لطف شبکههای ارتباطی و اجتماعی و انواع سکوها (پلتفرم) برخی کاربران دچار توهم و سوءتفاهم شده و خود را در جایگاه دانای کل، خبرنگار، تولید کنندهی محتوا، منتقد، کارشناس، تحلیلگر و… میدانند. البته در در مهارت برخی از ایشان در برخی از امور مربوط شکی نیست، اما باید بدانیم که هرگونه فعالیت و بیان دیدگاه در حوزههای روابطعمومی و رسانه هم به مانند دیگر علوم نیازمند تخصص، تجربه و دانش است.
اما مسئله آنجا پیچیده میشود که برخی مسئولین به جای اعتماد و همکاری با کارشناس و متخصص با تجربهی روابطعمومی و رسانه با توجه به سوگیری و ذهنیتی که دارند به دنبال برخی فعالان فضای مجازی میروند که الزاما تعهدی به اصول اخلاقی و حرفهای خبرنگاری و رسانه ندارند و شاید حتی از سواد خبری-رسانهای کافی و لازم برخوردار نباشند. حتی گاهی این افراد تعهد و وابستگی و مسئولیت پذیری لازم به سازمان متبوع را ندارند و باعث بروز بحرانهای گوناگون در حال و آینده میشوند.
استفاده از ظرفیت فعالان رسانهای در جایگاه واقعی ایشان
البته منظورم کنار گذاشتن و نادیده گرفتن فعالان رسانهای نیست، چون این کار باعث بروز مسائل دیگری میشود. بلکه باید فعالان رسانهای را با در نظر داشتن ظرفیتها و توانمندیها، قدرت نفوذ و جایگاه واقعی ایشان به رسمیت شناخت و پذیرفت. من با انتصاب برخی فعالان رسانهای، که صرفا مدیر (ادمین) یک کانال تلگرامی خبری و… بودهاند، به عنوان مدیرعامل خبرگزاری و… مخالف هستم.
کارشناسان و متخصصان روابط عمومی و رسانه مستحق رشد و پیشرفت
مسئولان در هر شرایطی باید بدانند عدهای از جوانان کشور عمر خود که ارزشمندترین سرمایه هر شخص است را در راه دانشگاه و انجمنهای علمی، دورههای آموزشی، رویدادهای خبری و… گذراندهاند تا بتوانند به شایستگی لازم برای رشد منصفانه، عادلانه و منطقی در زمینه کاری و تخصصی خود برسند. پس اگر وزیر بهداشت یک بلاگر سلامت را به عنوان جراح مغز استخدام کرد، وزرا و معاونین و مسئولین دیگر هم میتوانند مدیریت روابطعمومی یا رسانههای دولتی را به فعالان رسانهای بسپارند.
اما اکنون مسئولین به هر دلیل (سوگیری، سادهانگاری و…) در انتخاب و انتصابات خود رویکرد علمی و شایسته سالاری را کنار گذاشته و آنطور که شایسته است عدالت و انصاف را در حق کارشناسان و متخصصان و نخبگان روابط عمومی و رسانه بهجا نمیآورند.
- آموزش پخت نان بربری خانگی
- آموزش پخت نان تافتون خانگی
- راهکارهای جلوگیری از اسراف نان
- اهمیت تخمیر و عمل آوردن خمیر
- انواع آرد و ویژگی آرد کامل
- نان سلامت در باشگاه کسب و کار گیچ
آفتها و مشکلات احتمالی انتصاب “فعالان رسانهای” غیر متخصص در سمتهای کلیدی مانند مدیر روابطعمومی
۱. کمبود دانش تخصصی
فعالان رسانهای ممکن است تجربه و دانش عمیق در حوزههای خاص رسانهای و روابطعمومی را نداشته باشند. این کمبود میتواند منجر به اتخاذ تصمیمات اشتباه یا ناکارآمدی در مواجهه با چالشهای ارتباطی سازمان، بحرانها و… شود.
۲. نگاه محدود به وظایف روابطعمومی
برخی فعالان رسانهای ممکن است نقش روابطعمومی را صرفاً در تولید محتوا یا ارتباط با رسانهها ببینند. در حالی که این حوزه شامل مدیریت بحران، ارتباطات راهبردی (استراتژیک) و هماهنگی بینسازمانی و… نیز است.
۳. ضعف در مدیریت بحران
مدیران روابطعمومی باید توانایی مدیریت بحرانهای رسانهای و سازمانی را داشته باشند. عدم تخصص در این زمینه میتواند باعث تشدید بحران و آسیب به اعتبار سازمان و ضرر جامعهی مخاطبین شود.
۴. نبود راهبرد (استراتژی) بلندمدت
فعالان رسانهای ممکن است بیشتر به مسائل کوتاهمدت و آنی توجه کنند و از تدوین و اجرای استراتژیهای بلندمدت غافل شوند. این موضوع میتواند منجر به فقدان جهتگیری مشخص و ضعف در عملکرد و ارتباطات پایدار شود.
۵. کمبود در مهارتهای مدیریتی و ناتوانی در رهبری گروه
روابطعمومی نیازمند مهارتهای مدیریتی قوی است، از جمله توانایی هدایت گروه (تیم)، تخصیص منابع و تعامل با بخشهای مختلف سازمان. فعالان رسانهای ممکن است تجربه یا مهارت لازم در این زمینهها را نداشته باشند.
۶. ناآشنایی و ندانستن و عدم درک نیازهای سازمانی
ناآشنایی و ندانستن و عدم درک نیازها و توقعات خاص سازمانها میتواند به عدم تطابق بین فعالیتهای روابطعمومی و اهداف سازمان منجر شود.
۷. افزایش تضاد منافع
گاهی برخی فعالان رسانهای دارای منافع یا روابط شخصی با رسانههای خاص هستند.
۸. تمرکز بر برند شخصی به جای برند سازمانی
فعالان رسانهای ممکن است به دلیل شهرت پسندی، بیشتر به تقویت برند شخصی توجه کنند تا برند سازمان. این مسئله میتواند باعث کاهش تمرکز بر منافع و برند سازمان شود.
۹. عدم تطابق با فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی میتواند با نوع تفکر و رفتار فعالان رسانهای متفاوت باشد. این اختلاف میتواند به بروز تنشها و عدم تطابق در فعالیتهای روابطعمومی و چالش تغییر ماهیت فرهنگی در کار بین کارمندان منجر شود.
۱۰. محدودیت در نوآوری و افت کیفیت و پویایی
افراد متخصص در حوزه روابطعمومی معمولاً با ابزارها و روشهای نوآورانه در این حوزه آشنا هستند. فقدان این تخصص در فعالان رسانهای میتواند منجر به کاهش نوآوری و پویایی در ارتباطات سازمانی شود.
پایان