اصول سبزگرا (بخش پنجم)

اصول سبزگرا ۵
- ۵۲. کلاسیک باز باش
- ۵۱. عضو یک شبکه «بازیاب» باش
- ۵۰. حلال و حرام محیطزیستی را رعایت کن
- ۴۹. ساکن (مسافر) سبز هتل باش
- ۴۸. روابط فامیلی و دوستی را سبز کن
- ۴۷. مراقب پیامدهای پنهان زندگی روزمرهات باش
- ۴۶. میزت را از نو بچین
- ۴۵. تکنولوژی گریز نباش
- ۴۴. شبکه سبز خانوادگی راه بینداز
- ۴۳. در تنظیم دمای خانه حریص نباش
- ۴۲. روزی در هفته را در طبیعت تنها و رها باش
مجله گیچ gich.ir:“…معبد سبزگرا طبیعت است…” هر بار که این جمله را بخوانی مفهومی در ذهنت همانند چراغی روشن میشود و همواره تمام رفتارت در طبیعت را تجزیه و تحلیل میکنی… از خود میپرسی تا به امروز در “معبد” چه کردی؟
چه جملهی حکیمانه و با ارزشی است که دکتر کرمی آن را ذیل یکی از اصول سبزگرا بیان میکند. حقیقتا انسان به وجد میآید، چطور میتوان این جمله که نه، چطور میتوان این فلسهی عمیق را از ذهن بیرون کرد…؟
ادامهی اصول سبزگرا به قلم دکتر ناصر کرمی اقلیم شناس و استاد دانشگاه برگن نروژ:
- سال ۲۰۲۴ گرمترین سال در جهان
- رونمایی از کتاب حقوق محیط زیست و حقوق مصرف
- راهکارهایی برای دفع آفتهای محیط زیست
- آفتی به نام فرهنگسازی
- اسنپ و حقوق شهروندی
۴۲. روزی در هفته را در طبیعت تنها و رها باش
اول باید توضیح بدهم که اینجا رها یعنی چه؟ آن را به عنوان برابرنهادی برای “unplug” آورده ام، خود آنپلاگ هم در زبان انگلیسی الآن فراتر از قطع همه وسایل ارتباطی و منقطع بودن از برق و تلفن و اینترنت و هر نوع ابزار الکترونیک معنا میدهد.
یعنی ذهن را کاملا از فعالیت معمول روزمره بازداشتن؛ قدما به آن مراقبه و زیج نشینی میگفتند. الآن آنپلاگ است: سیمت را از برق و الکترونیک و اینترنت جدا کن، لااقل خودت را یک روز در هفته، توی طبیعت رها کن، بخشی از طبیعت باش.
معبد سبزگرا طبیعت است؛ اصلا جان سبزگرایی شورمندی و عشق به طبیعت است، حضور در طبیعت برای سبزگرا استحمام روح است.
ناپاکیها را میزداید، ذهن را تر و تازه و باطراوت میکند؛ البته به شرط اینکه رها بروی توی توی طبیعت، کاملا منقطع از هر آنچه که تو را به زندگی معمول روزمره متصل میکند. نمیمیری اگر چند ساعت موبایلت خاموش باشد و دسترسی به اینترنت نداشته باشی، قول میدهم که نمیری، امتحان کن.
رها برو به طبیعت، روزی یکی دو ساعت یا هفتهای یک روز؛ کاملا رها بخشی از طبیعت باش، کنترل ذهنت را در دست بگیر و حتی الامکان واگویه درونیات را هم خاموش کن (این سخت است واقعا، سالها تمرین میخواهد).
چشم بگشا در طبیعت، مثل نوزاد سنجابی که هم اکنون متولد شده و دارد برای اولین بار شگفت زده هستی را تماشا میکند. بی هیچ قضاوت و پیشداوری، بی هیچ نیازی به توضیح و تحلیل، فقط چشم گشوده است و تماشا میکند.
۴۳. در تنظیم دمای خانه حریص نباش
اصل طلایی برای تنظیم متوسط دمای خانه این است که “در زمستان خانه را همانقدر گرم کنیم که در تابستان میخواستیم خنک باشد”.
تجربه میگوید بر خلاف تصور دمای داخلی خانهها در زمستان گرمتر از تابستان است. یعنی در تابستان با هزینه زیاد انرژی دمای متوسط خانه کشانده میشود به بین پانزده تا هجده درجه سانتی گراد.
در حالی که در زمستان دوباره با صرف انرژی زیاد دمای خانه را بر میکشند به نوزده تا بیست و یک درجه، اینها متوسط است.
اصل طلایی چه میگوید؟ اگر در تابستان مثلا متوسط هجده سانتیگراد مطلوبت بوده در زمستان هم خانه را همانقدر گرم کن. اما از نظر روانی مردم در واکنش به دمای بیرون زمستانها متوسط دمای فضای داخلی را حتی دو سه درجه گرمتر از تابستان نگه میدارند و این یعنی صرف انرژی زیاد برای چیزی که مطلقا یک موضوع روانی است و ارتباطی به حد مطلوب رفاه و آسایش ندارد.
اینکه تکنولوژی به تو اجازه میدهد در گرمای تابستان خانه را یخبندان کنی و در سرمای زمستان آن را به یک کوره حرارت تبدیل کنی دلیل نمیشود که این کار را انجام بدهی و البته اینکه استطاعت پرداخت هزینه قبض سوخت یا برقش را هم داری أصلا توجیه اخلاقی خوبی برای این کار نیست.
هیچ کدام از این هزینهها واقعی نیستند، ولو اینکه در کشوری زندگی کنی که هیچ یارانهای برای سوخت پرداخت نشود. هزینه واقعی، فقط با اندازه گیری تاثیر هر میزان از انتشار دیاکسیدکربن بر افزایش گرمایش جهانی قابل محاسبه است.
یک درجه، فقط یک درجه کمتر گرم کردن خانه در زمستان یا کمتر سرد کردن خانه در تابستان میتواند تاثیر زیادی در کاهش انتشار سرانه دی اکسید کربن داشته باشد. در حالی که با لحاظ قاعده طلایی پیش گفته متوجه می شویم هر فضای داخلی را در تابستان یا زمستان می توان دو تا سه درجه هم کمتر گرم یا سرد کرد.
راننده حرفهای میگوید سرپایینی را با همان دندهای بران که سربالایی را آمدهای، در زمستان خانه را توی همان درجهای نگه دار که در تابستان میخواستهای.
۴۴. شبکه سبز خانوادگی راه بینداز
باید از یک جایی شروع کرد؛ کجا در دسترستر و ممکنتر از خانواده و فامیل؟پیشگام سبزگرایی در میان بستگان و فامیل باش.
ساده است: مثلا یک کانال تلگرام یا واتساپ فامیلی راه بینداز و همه اهل فامیل را عضو آن کن، از فامیلهای دور تا فامیل نزدیک، از مادربزرگ و پدربزرگها تا حتی بچههای نوجوان، همه را عضو کن بگو هدفت در میان گذاشتن آموزههای سبزگرایی با آنها است.
یادشان بده سبز باشند و تشویقشان کن تجربههای سبزشان را با هم در میان بگذارند. سبزگرایی را به یک رقابت و تفریح فامیلی تبدیل کن.
میگویند از جمع ۱۲۴هزار پیغمبر فقط تعداد انگشت شماری رسالت جهانی داشتند. مابقی فقط وظیفه داشتند خانواده یا طایفه خود را راهنمایی کنند. شبکه سبز فامیلی را با همین هدف راه بینداز: بگو این کاری است که من میتوانم انجام بدهم و از عهده اش بر میآیم. همین تعهد را پی بگیر و پیش برو، پیامبر سبز فامیل باش.
۴۵. تکنولوژی گریز نباش
افراطی ترین سبزهای جهان گروههای موسوم به پیروان گایا هستند. تکنولوژی گریزهایی که میگویند چاره نجات بشر بازگشت به بدویت اولیه و حذف تکنولوژی و نفی همه مظاهر مدرنیته است.
گایا اساسا ایده رمانتیک و جذابی است؛ اما بهتر است در همان حوزه رمانتیسیسم و احساسات و هنر و ادب باقی بماند، در عمل پیروی از گایا ممکن نیست.
اگر مظاهر مدرنیته را حذف کنیم نیمی از جمعیت کنونی زمین در مدتی نه چندان طولانی جان خواهند سپرد، آن مابقی هم درگیر با انواع رنجها و بیماریها و خطرات روزگار عصرتباری خواهند داشت.
یک مثال در زندگی روزمره: ظرفها را با ماشین ظرفشویی و لباسها را با ماشین لباسشویی بشویید، خیلی کمتر آب مصرف میشود.
گول رمانتیکهای خوش خیال را نخورید، اگر تکنولوژی نبود شپش از سروکول ما بالا میرفت و سر هر هیچ و پوچ همدیگر را میکشتیم. اثرات منفی تکنولوژی را البته باید کنترل کرد، اما توسعه تکنولوژی اقتضای ناگزیر مدنیت است.
۴۶. میزت را از نو بچین
هر آنچه روی میزت چیدهای در طول روز یک به یک به ذهنت تلنگر میزنند؛ ابزار اضافه را حذف کن ( ببخش یا بازیافت کن یا بفروش) و روی میز چیزهایی بچین که تو را به طبیعت متصل میکند، حتی اگر در حد یک گلدان کوچک باشد.
سبزگرا میداند حتی در دل سنگ و شاخه خشکیده هم زندگی هست و برای لمس طبیعت لزوما نباید سگی روبرویت واق واق کند یا گربهای توی موهایت خنج بکشد. تکه سنگی، شاخهی شکستهی درختی، کاسهای از برگهای پاییزی و… اینها همه طبیعتاند و جاندار که سبزگرا با آنها همجان است.
بازآرایی خانه را بر مبنای معیارها و آموزههای سبزگرایی از میزت شروع کن، میز کارت در خانه یا محل کار، هر چیز اضافی را حذف کن و آنچه را روی میز نگه دار که واقعا و به ناچار و اجتناب ناپذیر لازمش داری و البته یک چیز یا چیزهایی که تو را به طبیعت متصل کند.
۴۷. مراقب پیامدهای پنهان زندگی روزمرهات باش
برای نمونه عکس یک خرس قطبی را روی داشبورد ماشینت بچسبان، اینطور وقتی که داری پا بر پدال گاز فشار میدهی و حلق اقلیم را پر از دیاکسیدکربن میکنی حواست هست که تو هم نقش داری در اینکه در دوردست موجود بی پناهی دارد سرگردان و بی خانمان میشود.
۴۸. روابط فامیلی و دوستی را سبز کن
منظور وعظ و اندرز محیط زیستی برای اطرافیان نیست، به هر حال آدمها میتوانند سبز باشند یا نباشند؛ اما بیآنکه خود متوجه باشند میتوانند از فرصت ارتباطات فامیلی و دوستانه برای زندگی سبزتر استفاده کنند.
خیلی از وسایل امکان استفاده اشتراکی دارند، خیلی از وسایل را به جای خریدن میشود از اطرافیان قرض گرفت. خیلی از وسایل را میشود به جای دورانداختن به دوستان بخشید و این یکی از سادهترین کارهاست.
کاری کنید گروه تلگرامی فامیل یا دوستان یا حتی همکاران پر از پیامهایی اینگونه باشد:
- من یک پایه مسواک برقی اضافه دارم،
- من در خانهی خودم یک هفته به پرینتر احتیاج دارم،
- من احتمالا تا چند ماه آینده به دستگاه آبمیوه گیریام احتیاج ندارم،
- من توی خونه یک نصفه قوطی رنگ سفید اضافه دارم،
- من یک جفت کفش کوهنوردی شماره ۴۲ دارم که هنوز قابل استفاده است و به آن نیاز ندارم،
- من یک هندوانه دارم توی یخچال که چون فردا میروم مسافرت میتوانم آن را سر راه برای شما بیاورم،
- من برای آخر همین هفته به یک کلاه آفتابی احتیاج دارم و پیامهایی از این دست.
این یعنی یک رابطه دوستانهی سبز، عملگرا، مفید و آموزنده، موثر و سبز خالص…
به مشابه پیامهای پیش گفته که همین الان میتوانید توی گروه فامیلی بگذارید فکر کنید، تقریبا نصف وسایل خانهی ما اگر نگوییم اضافه است دست کم اینکه قابلیت استفاده اشتراکی دارد.
خلاصهی سبز بودن، خلاصهی حفظ محیط زیست و خلاصهی کنشگری سبز همین کم مصرف کردن و بهینه مصرف کردن است. با ایجاد یک رابطهی فامیلی سبز میتوان ردپای اکولوژیک آدمهای دوروبر را کاهش داد، امروز از همینجا شروع کنیم.
۴۹. ساکن (مسافر) سبز هتل باش
اگر به هتل و مسافرخانه یا هر اقامتگاه دیگری میروی تشویقشان کن که قواعد محیطزیستی را رعایت کرده و سبز باشند. مشتریهای سبز که زیاد و البته سمج و پیگیر باشند، به پیوستن در شبکه اقامتگاههای سبز تشویق خواهند شد.
مسافر سبز کمتر مصرف میکند، هم آب و انرژی، هم لوازم معمول هتلها مانند حوله و ملحفه، شامپو و صابون و…
اینکه مصرف کمتر یا بیشتر تاثیری در صورتحساب نهایی هتل ندارد بیشتر تو را با وجدان سبزت رودررو میکند، قدری هم شوآف کنی بد نیست. بگذار مدیر و کارکنان هتل هم با وجدان سبز تو رودررو بشوند.
اگر برخط (آنلاین) هتل رزرو میکنی از سایتهایی انجام بده که دسته بندی جداگانه برای هتلهای سبز دارند. برای نمونه سایت TripAdvisor برای مسافرت به خارج. شاید سایتهای ایرانی هم چنین دسته بندیای داشته باشند، تاکید کن دلیل انتخابت برخورداری هتل از برچسب سبز بوده است.
۵۰. حلال و حرام محیطزیستی را رعایت کن
منطق حلال و حرام عرفی غالبا مالکیت است و منطق حلال و حرام مذهبی شرع، اما منطق حلال و حرام محیط زیستی فرآیند تولید است.
کالا یا خدماتی که مصرف میکنی از چه راهی و با چه بهای اکولوژیکیای تولید یا عرضه شده است؟
آیا به بهای مرگ یا رنج زیستمندان بی پناه و بی زبانی در دور دست بوده؟ یا نه، در شرایطی نسبتا (دست کم نسبتا) انسانی و منصفانه و در چارچوب حق مشروع انسان از منابع زمین به عنوان یک زیستمند مثل بقیه؟
برای نمونه: به مغازه میروی تا سیب بخری و فقط سیب ارومیه دارد، میدانی که این سیب به بهای خشکاندن آن دریاچه و طبیعتا مرگ میلیونها و میلیاردها زیستمند (آرتمیا و بقیه) و ایجاد خطر برای آینده زیستی میلیونها انسان تولید شده است. آن را می خری یا نه؟ انتخاب دشواری است. بله، خیلی دشوار.
اگر بخواهیم حلال و حرام محیطزیستی را رعایت کنیم غالب محصولات کشاورزی که در ایران تولید میشوند را نباید مصرف کنیم. این محصولات غالبا از کشاورزی ناپایدار، با اهداف توتالیتریستی و به بهای خشکاندن ایران تولید شده اند.
در عین حال نخریدن آنها به معیشت میلیونها هم میهن ما لطمه میزند که این خود میتواند پیامدهای محیط زیستی دیگری داشته باشد.
این محصولات را بخریم یا نه؟ پرسش دشواری است. رعایت حلال و حرام محیط زیستی همیشه به همین دشواری نیست. اما به هر حال دقت و مراقبه بسیار میخواهد.
۵۱. عضو یک شبکه «بازیاب» باش
شبکههای بازیاب نوعی سمنهای سبز هستند که با اهداف کاملا غیر انتفاعی راه اندازی می شوند. این نوع سمنها وسایل دورریز و اضافی مردم را جمع آوری کرده و بعد از تعمیر و تمیزکاری به دست نیازمندان میرسانند.
یک جور بازیافت مردمی اما عمدتا در حوزه کالاهای خانگی، ممکن است نهادهایی مثل شهرداری هم با این سمنها همکاری کنند اما معمولا توسط خود سبزها (تا جایی که من دیدهام بیشتر زنان سبز) راه اندازی میشوند.
خیلی از این سمنها تخصصی هستند. مثلا یکی فقط توی کار کامپیوتر و لوازم جانبی آن است و دیگری بر جمع آوری و بازیابی پوشاک و کیف و کفش اضافی مردم و ارسال آن برای نیازمندان متمرکز است. کسانی داوطلبانه باید در مرحله تعمیر و بازیابی کمک کنند و به همین خاطر بعضی سمنها کاملا تخصصی میشوند.
البته در نهایت بهتر است در قالب یک پرتال اطلاع رسانی در یک شبکه با هم مرتبط باشند.
این وبسایت یک نمونه از کار اینگونه شبکههای بازیاب را نشان می دهد: Throwplace.com
مشکل شما این است که الان چنین سمنها یا شبکهای در ایران وجود ندارد؟ پس راه بینداز با دوستان و همکارانت صحبت کن و اولی را راه بیندازید.
۵۲. کلاسیک باز باش
سبزگرا کلاسیک باز است، به این دلیل ساده که کلاسیک ماندگار و نوشونده است. دیرتر دور انداخته میشود و طولانیتر استفاده میشود.
کلاسیک باز بودن در ابتدا یک سلیقه هنری به نظر میرسد، موسیقی کلاسیک، ادبیات کلاسیک، سینمای کلاسیک و یا معماری کلاسیک، اما بیانی از کالاهای مصرفی هم است.
یک دکولته مشکی، برای زنان لباس شبی کلاسیک است، به همان نسبت کت و شلوار مشکی با پیراهن سفید. هزار مد بیاید و برود باز این لباسهای کلاسیک را میشود با خیال راحت در یک مهمانی آخر هفته پوشید.
مد و فشن گرایی اساسا شیوه جدید استعماری است که نظام سرمایه داری به راه انداخته تا وادارت کند بخری و بخری، آنچه را که هنوز نو و قابل استفاده است را دور بیندازی و باز هم بخری…
حتی اگر به سلیقه هنری کلاسیک بازها رجوع کنیم، غالبا حکایت از درک پیچیدهتری از مفهوم زیباشناختی هنر دارد. در ذات خودش یعنی دانستن آنچه که ماندگارتر است و حظ و لذتی عمیق تر میآفریند. از دمده بودن نترس و کلاسیک باز باش، کلاسیکها ریگ ته جوباند، فشنیستها کف گذرا…
نقل مشهوری است که حیف است عمر محدود را صرف خواندن یا دیدن غیر کلاسیکها کنیم. آثاری که روزی هزارتای آن تولید میشود و معلوم نیست دو سال بعد کسی آنها را به خاطر بیاورد یا نه!
حتی اگر فقط کلاسیکها را بخوانیم باز هم در عمر محدودمان بسیاری آثار کلاسیک باقی خواهد ماند که هرگز لذتشان را نخواهیم چشید.
با همین قاعده سبزگرا کلاسیک باز میشود. آنچه که استایل کلاسیک دارد را میخرد، میپوشد و استفاده میکند و نگران دمده شدن آن نیست، چون میداند مصرف بیخود اضافهای را به او تحمیل نخواهد کرد.
پایان پیام
1 دیدگاه